پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
سلام دوست گرامی
با توجه به توضیحاتی که مطرح نمودید به نظر می آید احساس نگرانی و اضطراب بابت از دست دادن عزیزان از دوران نوجوانی تجربه میشده با این حال طی فرایندی، این احساس تشدید و تقویت شده است.
هرچند بررسی منشا عوامل و ریشه های تحولی ایجاد این احساس از دوران نوجوانی، نیازمند توضیحات بیشتر و ارزیابی دقیق بالینی ست با این حال تصور می شه وجود تله ی آسیب پذیری نسبت به بیماری ، مفروض باشه.
با این حال احتمالا مدل اضطرابی شما در ارتباط با موقعیت های کنونی به این شکل خواهد بود:
1- ماشه چکان ( نشانه ای کوچک از یک بیماری یا نشانه ای از یک بیماری جزیی ) -> 2- شروع وسواس فکری -> 3- تفسیر ناکارآمد ، بیش تخمینی خطر ، همراه با رگه هایی از پرفکشنیسم -> 4- اضطراب -> 5- وسواس عملی ( راهبردهای ناکارآمد یا واکنش های شما برای کاهش یا کنار آمدن با این نگرانی از طریق تماس های مکرر - سرچ کردن های متعدد و ... ) .
به نظر میرسه الگوی مقابله ای شما در برخورد با اینگونه موقعیت ها، تا حدودی ناکارامد و فاقد ابزارهای لازم در پاسخ به اونهاست.
بعنوان مثال زمانیکه فرزندتان سرما میخوره این علائم براثر تکرار الگوی اشتباه ، شکل وسواس فکری به خودش میگیره. و مدام به دنبال نشانه هایی می گردید که تصور یک اتفاق هولناک را تایید کند. در ادامه احساس اضطراب را تجربه خواهید کرد و برای اینکه فشار این احساس را کاهش دهید دست به راهبردهایی میزنید که به اضطراب بیشتر شما دامن میزنه : چک کردن مستمر - سرچ کردن در خصوص یک بیماری و تماس های مکرر برای اطمینان از سلامتی.
برخی مواقع، کاری که این تله می کنه اینه که ما را در رادار ترس از بیماری و از دست دادن قرار میدن. و سیگنال هایی که در این شعاع دریافت میکنیم حامل پیام های تقویت کننده ی احساسات منفی ست.
در این خصوص پیشنهاد می کنم فرض ها و جعبه ابزارهای خودتون رو در پاسخ به این احساسات متنوع کنید. گزینه های دیگر رو نیز بررسی کنید. همیشه روی یه استراتژی ( چک کردن و جستجوی پی در پی که به احساس ناخوشایند شما دامن میزنه ) توقف نکنید. به دنبال احتمالاتی که صرفا روی نگرانی تون اثر گذار هستند نباشید و تلاش کنید فرض های مختلف و مرتبط رو مورد ارزیابی قرار بدید.
گاهی برای اینکه حالتون خوب بمونه باید همه چیز پرفکت و لایزال باشه. وضعیتی که وجود رگه هایی از پرفکشنیسم در برآوردهاتون رو محتمل میکنه : " ... تا از بهبودش یا نگرانی ام از موضوعات دیگه برطرف نشه اضطراب من هم زیاده..."
همانطور که می دانید ما در دنیایی زندگی میکنیم که هیچ چیز کامل و لایتناهی نیست. از دست دادن نیز بخشی از واقعیت دنیایی ست که در آن حضور داریم. گاهی زمانیکه اون رو انکار می کنیم و یا از اون اجتناب می کنیم به بدترین شکل به سراغمون میان و ما رو به همان شدت آزار می دهند. پذیرش این از تفکر کمک میکنه تا بتونیم بهتر این واقعیت رو مدنظر قرار داشته و کمتر آسیب ببینیم.
ممکن است گاهی نیز شکلی از مسئولیت پذیری اغراق شده یا متورم شده، باعث میشه نگرانی افراطی از سلامتی دیگران را نوعی احساس نوع دوستی و علاقه مندی در قبال فرزند و خانواده تلقی نمایید. ما می تونیم به دیگران عشق بورزیم و دوستشان بداریم بدون اینکه مجبور باشیم بابت آن نگرانی و اضطرابی به همراه داشته باشیم. گاهی تجربه ی این اضطراب های مکرر باعث میشه شیرینی این علائق ذایل بشه و شما رو دچار استرس و فرسودگی کنه.
در ابتدا توصیه می کنم با توجه به تنش های زیاد در طی ماههای گذشته و همچنین سطح بالای علائم اضطراب و استرس ، جهت ارزیابی وضعیت روانی و برنامه درمانی موثر به یک روانپزشک مراجعه نمایید.
در این راستا مطالعه منابعی در این زمینه، مانند کتاب کار نگرانی و اضطراب ، انتشارات ارجمند، ترجمه فرزین رضاعی می تواند سودمند باشند.
با تشکر از اعتماد شما
شایان غدیری