سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

وسواس فکری و اضطراب

پرسش

تاریخ ثبت : 27 شهریور 1397
1,193  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
با سلام زنی ۳۱ ساله هستم با یک فرزند و دانشجوی سال آخردکتری ژنتیک ملکولی. ‌
از دوران نوجوانی نسبت ب از دست دادن عزیزانم نگران و مضطرب بودم و از زمانی شدت گرفت ک عمه ی جوانم بر اثر حادثه ی تصادف فوت شد. رابطه ی عاطفی شدیدی باهاش نداشتم ولی چون تو اون سفر مادرمم همراهش بود از اون ببعد همیشه نگران و مضطرب بودم و در زمانی ک پدر یا مادرم از منزل بیرون میرفتن من در حال دعا و ذکر و منتظر بازگشتشون بودم. به مرور این حالت بهتر شد ولی همچنان پابرجا بود طوری ک در مسافرت ها مدام با اون ها تماس میگرفتم. الان ک بچه دار شدم این حالت شدید شده . جوری ک وقتی پسرم سرما میخوره یا تب میکنه من در اثر استرس زیاد دچار عوارض گوارشی میشم. یا مثلا دیشب برادرم گفت ک پاهاش گزگز میکنه و من با یه سرچ ساده به حدی از ضطراب و استرس رسیدم ک تا صبح تپش قلبم خوب نشد و صبح دچار تهوع و استفراغ شدم و سرم زدم. در دوران حاملگی هم به خاطر اینکه ازدواجمون فامیلی بود استرس شدیدی توی ماه آخر داشتم. تا زمانی ک مشغول دانشگاه و کارای آزمایشگاه هستم بهترم ولی اگه تو خونه باشم استرس دارم. زمانی هم ک مشکل خاصی نیست توی ضمیر ناخودآگاهم استرس دارم و مدام فکر میکنم ببینم دلیلش چیه‌ . حتی زمانی ک مشغول تفریح یا سرگرم خانواده ام این حس ک اگه یه روز نباشن آزارم میده و مانع از ایجاد آرامش و لذت از زندگیم میشه. خسته شدم از این همه استرس. اطرافیان هم متوجه شدن و از برخوردای من در مواجه با بیماری های فرزندم ناراحت میشن و بهم میگن بچه تا بزرگ بشه هزار بار سرما میخوره تو چرا با خودت اینجوری میکنی. دلم نمیخواد اینجوری باشم میدونم منطقی نیست ولی تا از بهبودش یا نگرانی ام از موضوعات دیگه برطرف نشه اضطراب من هم زیاده. ممنون از پاسخگوییتون.

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
02 مهر 1397 ساعت 16:26

سلام دوست گرامی


با  توجه به توضیحاتی که مطرح نمودید به نظر می آید احساس نگرانی و اضطراب  بابت از دست دادن عزیزان از دوران نوجوانی تجربه میشده با این حال طی  فرایندی، این احساس تشدید و تقویت شده است.


هرچند  بررسی منشا عوامل و ریشه های تحولی ایجاد این احساس از دوران نوجوانی، نیازمند توضیحات بیشتر و ارزیابی دقیق  بالینی ست با این حال تصور می شه وجود تله ی آسیب پذیری نسبت به بیماری ، مفروض باشه. 

 با این حال احتمالا مدل اضطرابی شما در ارتباط با موقعیت های  کنونی به این شکل خواهد بود:

1- ماشه چکان ( نشانه ای کوچک از یک بیماری یا نشانه ای از یک بیماری جزیی ) -> 2- شروع وسواس فکری -> 3- تفسیر ناکارآمد ، بیش تخمینی خطر ، همراه با رگه هایی از پرفکشنیسم -> 4- اضطراب -> 5-  وسواس عملی ( راهبردهای ناکارآمد یا واکنش های شما برای کاهش یا کنار آمدن  با این نگرانی از طریق تماس های مکرر - سرچ کردن های متعدد و ... ) .


به  نظر میرسه الگوی مقابله ای شما در برخورد با اینگونه موقعیت ها، تا  حدودی ناکارامد و فاقد ابزارهای لازم در پاسخ به اونهاست.

بعنوان  مثال زمانیکه فرزندتان سرما میخوره این علائم براثر  تکرار الگوی اشتباه ، شکل وسواس فکری به خودش میگیره. و مدام به دنبال  نشانه هایی می گردید که تصور یک اتفاق هولناک را تایید کند. در ادامه احساس  اضطراب را تجربه خواهید کرد و برای اینکه فشار این احساس را کاهش دهید دست به  راهبردهایی میزنید که به اضطراب بیشتر شما دامن میزنه : چک کردن مستمر - سرچ کردن  در خصوص یک بیماری و تماس های مکرر برای اطمینان از سلامتی.


 برخی مواقع، کاری که این تله می کنه اینه که ما را در رادار ترس از بیماری و از دست دادن قرار میدن. و سیگنال هایی که در این شعاع دریافت میکنیم  حامل پیام های تقویت کننده ی احساسات منفی ست.

در این خصوص پیشنهاد می کنم فرض ها و جعبه ابزارهای خودتون رو در پاسخ به این احساسات متنوع کنید. گزینه های دیگر رو نیز بررسی کنید. همیشه روی یه استراتژی ( چک کردن و جستجوی پی در پی که به احساس ناخوشایند شما دامن میزنه ) توقف نکنید. به دنبال احتمالاتی که صرفا روی نگرانی تون اثر گذار هستند نباشید و تلاش کنید فرض های مختلف و مرتبط رو مورد ارزیابی قرار بدید.


گاهی برای اینکه حالتون خوب بمونه باید همه چیز  پرفکت و لایزال  باشه.  وضعیتی که وجود رگه هایی از پرفکشنیسم در برآوردهاتون رو‌ محتمل میکنه :  ... تا  از بهبودش یا نگرانی ام از موضوعات دیگه برطرف نشه اضطراب من هم  زیاده..." 

 همانطور که می دانید ما در دنیایی زندگی میکنیم که هیچ چیز کامل و لایتناهی نیست. از دست دادن نیز بخشی از واقعیت دنیایی ست که در آن حضور داریم. گاهی زمانیکه اون رو انکار می کنیم و یا از اون اجتناب می کنیم به بدترین شکل به سراغمون میان و ما رو به همان شدت آزار می دهند. پذیرش این  از تفکر  کمک میکنه تا بتونیم بهتر این واقعیت رو مدنظر قرار داشته و کمتر آسیب ببینیم.


ممکن است  گاهی نیز  شکلی از مسئولیت پذیری اغراق شده یا متورم شده، باعث میشه نگرانی افراطی  از سلامتی دیگران را نوعی احساس نوع دوستی و علاقه مندی در قبال فرزند و خانواده تلقی نمایید. ما می تونیم به دیگران عشق بورزیم و دوستشان بداریم بدون اینکه مجبور باشیم بابت آن نگرانی و اضطرابی به همراه داشته باشیم. گاهی تجربه ی این اضطراب های مکرر باعث میشه شیرینی این علائق ذایل بشه و شما رو  دچار استرس و فرسودگی کنه.


در  ابتدا توصیه می کنم با توجه به تنش های زیاد در طی ماههای گذشته و  همچنین سطح بالای علائم  اضطراب و استرس ، جهت ارزیابی وضعیت روانی و برنامه  درمانی موثر به یک روانپزشک مراجعه نمایید.

در این راستا مطالعه منابعی در این زمینه،  مانند  کتاب کار نگرانی و اضطراب ، انتشارات ارجمند،  ترجمه فرزین رضاعی می تواند سودمند باشند.



با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه