من با همسرم7 سال عقد کردم و4 سال زندگی مشترک دارم. بدون فرزند
مشکلات زیادی از ابتدا داشتیم
1.بر سرمهریه که ایشون اعتقاد نداشتن ومن به علت علاقه واعتماد مهریه که هر دو خانواده فکر میکردند وجو د دارد بدون حق طلاق بخشیدم -شروع زندگی با دروغ
2.تعلل ایشون درهمه مراحل (خواستگاری-عقد-ازدواج) که همه با اعمال فشار بود تا جایی که ایشون هنوز تاریخ عقد قبول ندارن و به پدر من و مادر خودشان و من سرکوفت میزنن وحتی در مناسبت ها هدیه تهیه نمیکنن چون قبول ندارن
3.مشکلات مالی تا جایی که طی 7 سال کلیه مخارج شخصی من با خودم بوده ( پوشاک و سفر و ....) در جاهایی در مخارج زندگی مشارکت داشتم و اکنون 5 ماه ادعای خانه من دارن و اینکه اگه بخوان جدا شن من باید مبلغی پرداخت کنم ( با توجه عدم مهریه و حق طلاق ) ( قانونی، شرعا،عرفا مبلغ کمک خرید خانه را من پس دادم )
ایشان معتقدن چون من کارمندم باید در همه هزینه ها شریک باشم چون خستگی کار من یا نداشتن صبحانه و ناهار و ... تحمل میکنن (من قبل ازدواج کارمند بودم )
4.نداشتن اولویت برای ایشان ( بین زندگی و من ، خانواده ایشان و دوست و ...) در کل 7 سال درهمه موارد و بحث و کدورت ها خانواده و دوست درست گفتن ومن مقصرم تا جایی که من علارقم 10 سال کار در جامعه در میان این اشخاص منزوی و اعتماد به نفس ندارم .
5.کار ایشان آزاد و من کارمندم و همواره از نظر زمان با هم مشکل داریم . من وقتی خانه هستم ایشون نیستن. ایشون میان خونه من خستم یا از کار یا از تنهایی و بیکاری . حتی سر ساعت خواب مشکل داریم .من زود میخوابم و ایشون تا دیر وقت بیدارن
6.دیدن چندیم مورد ارتباط با دختر و دو سال پیش ابراز احساساتی که من در حد پیام اطلاع دارم و عدم پشیمونی ایشان و مقصر دانستن من

مهمترین سوال :