ناتوانی در ادامه زندگی

پرسش

تاریخ ثبت : 07 آذر 1397

1,202 بازدید

سلام

من و همسرم 6 سال هست که ازدواج کرده ایم .من به دلیل اینکه پایان رابطه قبل از ازازدواجم تا زمانی ازدواج  کردم کم بود در نتیجه انتخابم برای ازدواج بسیار سطحی و نا آگاهانه بود(با توجه به اینکه بنده قبل ازدواج مطالعه زیادی داشتم و سعیم همیشه بر این بود که انتخاب آگاهانه ای داشته باشم)یک ماه بعد ازدواج بشدت به مشکل بر خوردیم.(همسرم نه سال قبل از ازدواجمون  پدرشو از دست داده بود)همسرم فردی بشدت پرخاشگر،عصبی،چشماش همش میچرخید و به همه جی توجه می کرد و (خانوما)حتی توی جمع یا خیابون هم پرخاشگری می کرد.

اما من انقدر آگاه نبودم که بفهمم اینها علائم خوبی نیست(مادرش در بچه گی بشدت عصبی بوده و کتکش میزده بشدت)

یکسال و نیم بعد ازدواج (حدود یکسال)بیکار بود و حاضر نبود سراغ هرکاری بره و من تا بعد از ظهر کار می کرد.بشدت به حقوق من وابسته بود.رابطه جنسی خیلی بد.من بیشتر جلو  میرفتم.حدودا سه سال پیش بنا به اصرار من خنگ بچه دار شدیم(البته خانواده همسرم بشدت اصرار داشتند و می گفتند عوض میشه و منم باز بخاطر ناآگاهی باور کردم)

شرایط بعدبچه بدتر شد.و من شروع به تکون خوردن و استفراغ حماقت خودم کردم.پیش روان درمانگر بصورت خصوصی و گروهی می رفتم .کلاس فرزند پروری می رفتم.و این شرایط  جدید بشدت آگاهی منو بالا برد.این بالا رفتن آگاهی بشدت خوب بود اما بشدت هم بد بود.چون هم  بشدت کم رنگ و بیحس شدم نسبت به همسرم وهم باعث  شد هربار بگم ای کاششش بجه دار نمی شد(بچه ای که بشدت شبیه منه از لحاظ عاطفی و معصومیت و انسان بودن)(هربار حالم خیلی بده با اینکه دوسال و نیمشه میاد منو بغل میکنه و من همه چی یادم میره.انگار یک آمپول  ترکیبی عشق و فراموشی و پر از خدا و حال خوب به من می زنه.

ثبت و ویرایش پاسخ

لغو درخواست

سلام
من و همسرم 6 سال هست که ازدواج کرده ایم .من به دلیل اینکه پایان رابطه قبل از ازازدواجم تا زمانی ازدواج کردم کم بود در نتیجه انتخابم برای ازدواج بسیار سطحی و نا آگاهانه بود(با توجه به اینکه بنده قبل ازدواج مطالعه زیادی داشتم و سعیم همیشه بر این بود که انتخاب آگاهانه ای داشته باشم)یک ماه بعد ازدواج بشدت به مشکل بر خوردیم.(همسرم نه سال قبل از ازدواجمون پدرشو از دست داده بود)همسرم فردی بشدت پرخاشگر،عصبی،چشماش همش میچرخید و به همه جی توجه می کرد و (خانوما)حتی توی جمع یا خیابون هم پرخاشگری می کرد.
اما من انقدر آگاه نبودم که بفهمم اینها علائم خوبی نیست(مادرش در بچه گی بشدت عصبی بوده و کتکش میزده بشدت)
یکسال و نیم بعد ازدواج (حدود یکسال)بیکار بود و حاضر نبود سراغ هرکاری بره و من تا بعد از ظهر کار می کرد.بشدت به حقوق من وابسته بود.رابطه جنسی خیلی بد.من بیشتر جلو میرفتم.حدودا سه سال پیش بنا به اصرار من خنگ بچه دار شدیم(البته خانواده همسرم بشدت اصرار داشتند و می گفتند عوض میشه و منم باز بخاطر ناآگاهی باور کردم)
شرایط بعدبچه بدتر شد.و من شروع به تکون خوردن و استفراغ حماقت خودم کردم.پیش روان درمانگر بصورت خصوصی و گروهی می رفتم .کلاس فرزند پروری می رفتم.و این شرایط جدید بشدت آگاهی منو بالا برد.این بالا رفتن آگاهی بشدت خوب بود اما بشدت هم بد بود.چون هم بشدت کم رنگ و بیحس شدم نسبت به همسرم وهم باعث شد هربار بگم ای کاششش بجه دار نمی شد(بچه ای که بشدت شبیه منه از لحاظ عاطفی و معصومیت و انسان بودن)(هربار حالم خیلی بده با اینکه دوسال و نیمشه میاد منو بغل میکنه و من همه چی یادم میره.انگار یک آمپول ترکیبی عشق و فراموشی و پر از خدا و حال خوب به من می زنه.

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری

17 آذر 1397 ساعت 16:59

سلام بانو

نامه شما را خواندم. از اینکه در شرایط بسیار دشواری به سر میبرید متاثر شدم. این وضعیتِ ناتوان کننده، بر احساس و تمایل شما تاثیر زیادی گذاشته. حالِ خوب تون رو تنها زمانی تجربه می کنید که در کنار فرزندتان باشید. با این حال ادامه این وضعیت براتون طاقت فرسا خواهد بود.

ما بابت آگاهی هایی که در زندگی به دست می آوریم الزاما همیشه احساس خوبی نخواهیم داشت. برخی از آنها به واسطه تاثیر عمیقی که بر ما میگذارند تنش هایی را نیز برایمان به همراه دارند. تصوری مبنی برا اینکه آیا تمام راهها تلاش ها و انتخاب های گذشته اشتباه بوه اند؟ مسلما ما بابت دانستنِ واقعیت هایی از زندگی، هزینه هایی نیز می دهیم که البته به مراتب پایین تر از هزینه هایی ست که در آینده به واسطه ندانستن آن خواهیم پرداخت.

در شرایط کنونی پیشنهاد می کنم با توجه علائم قابل توجهی که از همسرتون عنوان نمودید و ادامه احتمالی آن در آینده ، ابتدا در خصوص مراجعه ایشان به روانپزشک اقدامی موثر صورت بگیره. تا زمانیکه مشکل در رابطه باقی بماند اقدامات تسکینی، اثر موقتی خواهند داشت. مساله، باید بررسی و در جهت کاهش آن مداخلات درمانی و دارویی انجام پذیرد. به هر حال این رابطه عملکرد سالم خودش رو تا حدودی از دست داده .

ضمن اینکه تنش های اخیر وضعیت سلامت شما رو نیز به مخاطره انداخته که در این خصوص توصیه می کنم شما نیز مراجعه خود را به یک رواندرمانگر با صلاحیت دنبال نمایید. در شرایط فعلی تلاش کنید خودتون رو از قرار دادن در موقعیت پر استرس و پر تنش تا حد امکان دور نگه دارید. از گفتگوهایی که منجر به خشونت و پرخاشگری احتمالی میشه اجتناب کنید و سعی کنید در صورت امکان گفتگویی کم تنش را مدیریت کنید. چنانچه همسرتان در خصوص مراجعه و پیگیری وضعیت خود اجتناب می نمایند مساله را به شکلی شفاف و قطعی با ایشان مطرح نمایید که عدم همکاری وی در خصوص بهبود شرایط، نمی تونه ادامه این رابطه رو میسر کنه.

ضمناً در این راستا مطالعه کتاب از حال بد به حال خوب رو به شما پیشنهاد می کنم.

با تشکر از اعتماد شما

شایان غدیری

خانه توانگری طوبی

سلام بانو نامه شما را خواندم. از اینکه در شرایط بسیار دشواری به سر میبرید متاثر شدم. این وضعیتِ ناتوان کننده، بر احساس و تمایل شما تاثیر زیادی گذاشته. حالِ خوب تون رو تنها زمانی تجربه می کنید که در کنار فرزندتان باشید. با این حال ادامه این وضعیت براتون طاقت فرسا خواهد بود.ما بابت آگاهی هایی که در زندگی به دست می آوریم الزاما همیشه احساس خوبی نخواهیم داشت. برخی از آنها به واسطه تاثیر عمیقی که بر ما میگذارند تنش هایی را نیز برایمان به همراه دارند. تصوری مبنی برا اینکه آیا تمام راهها تلاش ها و انتخاب های گذشته اشتباه بوه اند؟ مسلما ما بابت دانستنِ واقعیت هایی از زندگی، هزینه هایی نیز می دهیم که البته به مراتب پایین تر از هزینه هایی ست که در آینده به واسطه ندانستن آن خواهیم پرداخت.در شرایط کنونی پیشنهاد می کنم با توجه علائم قابل توجهی که از همسرتون عنوان نمودید و ادامه احتمالی آن در آینده ، ابتدا در خصوص مراجعه ایشان به روانپزشک  اقدامی موثر صورت بگیره. تا زمانیکه مشکل در رابطه باقی بماند اقدامات تسکینی، اثر موقتی خواهند داشت. مساله،  باید بررسی و در جهت کاهش آن مداخلات درمانی و دارویی انجام پذیرد. به هر حال این رابطه عملکرد سالم خودش رو تا حدودی از دست داده . ضمن اینکه تنش های اخیر وضعیت سلامت شما رو نیز به مخاطره انداخته که در این خصوص توصیه می کنم شما نیز مراجعه خود را به یک رواندرمانگر با صلاحیت دنبال نمایید. در شرایط فعلی تلاش کنید خودتون رو از قرار دادن در موقعیت پر استرس و پر تنش تا حد امکان دور نگه دارید. از گفتگوهایی که منجر به خشونت و پرخاشگری احتمالی میشه اجتناب کنید و سعی کنید در صورت امکان گفتگویی کم تنش را مدیریت کنید. چنانچه همسرتان در خصوص مراجعه و پیگیری وضعیت خود اجتناب می نمایند مساله را به شکلی شفاف و قطعی با ایشان مطرح نمایید که عدم همکاری وی در خصوص بهبود شرایط،  نمی تونه ادامه این رابطه رو میسر کنه. ضمناً در این راستا مطالعه کتاب از حال بد به حال خوب رو به شما پیشنهاد می کنم. با تشکر از اعتماد شماشایان غدیریخانه توانگری طوبی

معرفی کتاب :

معرفی فیلم/مقاله :

معرفی دروس غیر حضوری :

اکشن پلن :

ثبت و ویرایش پاسخ

لغو درخواست

سوالات مشابه

هنوز عذاب میکشم1,488 بازدید
آیا دوباره رابطه رو شروع کنم؟534 بازدید
میخواد جدا بشه ولی من نمیخوام1,394 بازدید
تردید در جدایی بعد از 19 سال زندگی مشترک2,656 بازدید
حس می کنم به بن‌‎بستی رسیدم که فقط خودم میبینمش756 بازدید

دکتر علیرضا شیری

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...

دسته بندی ها

پاسخگران