سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

حس می کنم به بن‌‎بستی رسیدم که فقط خودم میبینمش

پرسش

تاریخ ثبت : 11 دی 1397
746  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
21ساله بودم که به اصرار شدید و تهدید مادرم با پسری که نه خودم و نه خانواده ام میشناختیمش ازدواج کردم. تنها حرف مادرم این بود که پسر خوبیه و کی میاد تورو بگیره؟ برو خداتم شکر کن! خودمم بدم نمیامد از اون خونه و مادرم خلاص بشم.
بدون شناخت ازدواج کردیم هرچی بزرگتر شدم و اون ازادی هایی که اون زمان مد نظرم بود مثلا یا انتخاب رنگ لباس یا سینما رفتن و کتاب خوندن برام عادی شد .و کم کم افسرده شدم چون عشقی در کار نبود
همسرم کاری به کارم نداره. نه محبت خاصی می کنه نه ازاری داره. روابط چندانی هم با هم نداریم. دوستیم اما زن و شوهر نه
چندبار سعی کردم جدا بشم اما هربار خانواده منو متهم به القاب خیلی زشت کردن و حتی یه بار که رفتم دادخواست طلاق بدم اومدن و همونجا دادوبیداد کردن و به من تهمت بد زدن
الان منتظرم پدرومادرم بمیرن تا طلاق بگیرم
همسرم هم میگه عیبی نداره طلاقت میدم اما هیچی نبر و مهریه هم نخواه
منم که داروندارم رو خرج خونه کردم هیچ پس اندازی ندارم
چندبار مشاوره بردمش اما همه جوابم کردن که پول دور نریز این حتی متوجه حال تو نیست!
فقط به مرگ و رهایی فکر می کنم
شما بگید چه کنم

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

الناز نیک صور
الناز نیک صور
16 دی 1397 ساعت 13:27

با سلام و احترام خدمت شما همراه گرامی

ازدواج و جدایی دو مسئله  ای هستند که تصمیم گیری در مورد آنها دشوار است زیرا در این تصمیم گیری فرد تنها نیست و دیگران نیز دخالت داشته و گاه توصیه و نصایح درست و غلط به فرد می دهند و در صورت عدم آگاهی، فرد خود را ملزم به پیروی از این نصایح می داند.

زمانی می رسدکه فرد باید به دنبال بهبود حال خود باشد. زیرا بهبودی یک رابطه در گرو حال خوب فرد است.

علت اصرار خانواده شما را جهت ازدواج با فردی که شناختی در آن نبوده نمی دانم اما قابل پیش بینی است که اصرار آنها برای ادامه زندگی مشترک نگرانی از آینده شما و آبرو و تنهایی است.

لیستی تهیه کنید از مزایا و معایب زندگی مشترک با همسرتان و یا جدایی از وی. ببنید کفه ترازو کدام یک سنگین تر است و براساس آن با همسرتان صحبت کنید و تصمیم نهایی را بگیرید.

برای بار آخر با همسرتان صحبت کنید و نظر ایشان را نیز درباره ادامه زندگی یا جدایی جویا شوید از ایشان نیز بخواهید این لیست را آماده کند. ببینید آیا ایشان نیز ایده ای در جهت تغییر در روال زندگی فعلی دارند؟ آیا ایجاد چند تغییر در رابطه بین شما می تواند این زندگی را حفظ کند و حال زندگیتان را خوب کند؟

در صورتی که هر دو شما به نظر مشترکی رسیدید، آن را عملی کنید.

پدر و مادر برای همه افراد قابل احترام و قابل ستایش هستند اما اگر شما تصمیم به تغییر سبک زندگی خود دارید( ادامه این زندگی یا جدایی) این تصمیم شماست و باید تمام مسئولیت این تصمیم را بپذیرید.

من باید برای بهبودی حالم، خودم تصمیم بگیرم( با مشورت و راهنمایی جستن از دیگران اما تصمیم گیری خودم نه به اجبار دیگران).

اگر حال من در یک رابطه خوب نیست و هر چه تلاش می کنم که بشود اما نشدنی است پس چیزی باید تغییر کند این زنگ اخطار است و باید تغییراتی صورت گیرد در راستای بهبودی حال من.

یادمان نرود باید در وقت مناسب تصمیم صحیح بگیریم و کار درست را انجام دهیم.


نیک صور - درمانگر

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه