سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

بلاتکلیفی و احساسات منفی

پرسش

تاریخ ثبت : 10 اسفند 1397
784  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سه ساله مشغول به کار هستم و پیشرفت خوبی داشتم. از طرفی خواستگار زیاد داشتم اما تقریبا همه رو‌ نادیده گرفتم و جواب رد دادم. یکی از علت هاش این بود که من با یکی از همکارانم به شکل دوست معمولی رابطه داشتم و نظر ایشون در مورد این آدمها رو‌ی من تاثیر داشت.
یکی از خواستگارهام، دوست صمیمی خود ایشون بود که همین مانع نزدیکی ما میشد. رابطه نزدیک میشد، یک دفعه قطع میشد. این آقا به لحاظ موقعیت شغلی از خواستگارهای من لول پایین تری داشت، اما من چون احساسی در میان مان بود، ایشون رو در اولویت میدیدم. ایشون خیلی حساس بود و‌ میگفت اگه میخوای با من باشی باید تمام روابطت با مردان دیگه رو قطع و‌ محدود کنی. من هم تا حدودی قبول میکردم. اما گاهی حساس و شکاک میشد. این اواخر، رابطه جدی شد. یه مدت خوب، دوباره دعوا، فکر کنم بعد از دو سال و اندی، سر و‌ کله زدن‌، رابطه جدی ما به دو ماه نکشید و در نهایت قطع شد. علتش هم این بود که میگفت من شرایط ازدواج رو ندارم، ولی به محض اینکه کسی نزدیک من میشد، سر و کله این آقا پیدا میشد. تا اینکه من بحث رو جدی کردم و وقتی دیدم باز داره با روانم بازی میشه، رابطه رو قطع کردم. الان پر از خشم و‌ کینه ام‌

مهمترین سوال :
کمکم کنید تا بتونم از این بلاتکلیفی و احساسات منفی خلاص بشم

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

زهرا محمدی
زهرا محمدی
16 اسفند 1398 ساعت 20:15

با سلام

نامه شما را خواندم.

شرایطی که تجربه کردید شما را مستاصل کرده است و در رابطه ای بی ثبات بوده اید که باعث خشم و کینه تان شده است.

ظاهرا تکلیف ایشان در این رابطه مشخص بوده است و بی ثباتی و غیرقابل پیش بینی بودن شان را بارها و بارها شاهد بودید. رابطه ای که یک روز صمیمیت و نزدیکی را تجربه می کردید و فردا می توانسته شکل دیگری داشته باشد و جدی گرفته نشود.

طبق نوشته خودتان این بی ثباتی را اینگونه تعبیر کرده اید که " وقتی دیدم باز داره با روانم بازی میشه رابطه رو قطع کردم"

ماندن در رابطه ای که نیازهایی مثل امنیت، دوست داشتن و عشق، ابراز نیازهای سالم، هویت و استقلال و تفریح و لذت تامین نشود باعث خشم و کینه ای می شود که پیام این احساسات (خشم و کینه) این است که نیازهای اساسی تان تامین نمی شود.

قبل از اینکه بخواهیم در مورد این احساسات صحبت کنیم بد نیست به این سوال فکر کنید که چه چیزی باعث می شد بااینکه خواستگاران زیادی داشتید دلبسته ی فردی شوید که الگوی باثبات و قابل پیش بینی ای در رفتارش ندارد؟ چقدر در زندگی تان احساس تنهایی می کردید؟ چقدر ترس از دست دادن شریک عاطفی تان را دارید؟ و به چه میزان این رابطه، ترس هایتان را تقویت می کرد؟

از طریق کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید، ترجمه دکتر حسن حمیدپور، انتشارات ارجمند فصل 6 (تله رهاشدگی) می توانید در این زمینه اطلاعات بیشتری را کسب کنید همچنین در سایت خانه توانگری درس غیرحضوری "رهایی از تنهایی" به شکل مفصلی به این تله پرداخته شده است.

از خودتان انتظار واقع بینانه ای داشته باشید. اینکه می خواهید "از این احساسات منفی خلاص بشم" شاید بهتر است تبدیل شود به این خواسته که "چطور کمتر این احساسات منفی را تجربه کنم" به هرحال شما رابطه عاطفی با ایشان داشتید و به ایشان فکر می کردید و دلبستگی ای بین شما شکل گرفته است پس با توجه به این شرایط بهتر است به خودتان کمک نمایید تا بتوانید از این مرحله عبور کنید.

به قول آقای دکتر:

فراموشش نکن…

ازش عبور کن…

دیدن زخم اگر باعث بشه خوابت نبره خوبه ،

بد اینه که آدم خوابش ببره…بیدار بمون. این احتمالا مهمترین بخش دردکشیدن های ما در زمین است


1. مقداری از تنهایی و انزوا فاصله بگیرید ( فعالیت و یا مهارتی که مورد علاقه تان هست را پیگیری کنید. بیکاری و عدم فعالیت هدفمند، به این احساس ناخوشایند دامن میزند)

2. اگر عکس، نوشته ای، هدیه ای از ایشان دارید لازم نیست هر بار با دیدن آنها خودتان را اذیت کنید میتوانید با کنار گذاشتن آنها به خودتان کمک بیشتری کنید. (اگر ایشان را در فضاهای مجازی دنبال می کنید بهتر است این کار را ادامه ندهید تا بتوانید به خودتان کمک بیشتری نمایید)

3. خاطرات را مرور نکنید اگر چیزی به ذهنتان رسید سعی کنید در آن خاطرات توقف نکنید و به آن احساس دامن نزنید بلکه سعی کنید که از موقعیت بگذرید.

4. به این سوال فکر کنید ادامه دادن این رابطه به این شکل می تواند برایتان چه پیامدهایی داشته باشد؟

5. اگر دوست صمیمی تان در چنین رابطه ای بود که احساساتی شبیه شما تجربه میکرد و این اتفاق برایش رخ داده بود به ایشان چه می گفتید؟ و چه پیشنهاداتی برای او داشتید؟

6. به میزانی که روی عزت نفس و ارزشمندی تان کار کنید می توانید از این احساسات منفی و روابط آسیب زا فاصله بگیرید. اینکه ایشان این الگوی بی ثباتی را در رابطه داشتند خیلی در کنترل ما نیست اما اینکه چه چیزی باعث می شود حدود دو سال و اندی در این رابطه بمانید؟ چقدر در این رابطه ترس ها، نگرانی های شما این رابطه را کنترل کرد؟ چقدر توانستید در این رابطه "نه" های به موقع بگویید و جراتمندانه رفتار کنید؟ چقدر محدودیت های شما در این رابطه پذیرفته شده بود و می توانستید در کنار هم چالش های این رابطه را حل نمایید؟ آیا این رابطه از سمت ایشان هم رابطه ای بود که برایش تلاش کنند و بخواهند به درست کردن آن کمک نمایند؟

در جهت تقویت عزت نفس و ارزشمندی تان به شما کتاب بسیار کاربردی "تکنیک های شناختی برای افزایش عزت نفس" ترجمه مرتضی ارجمندی نسب، انتشارات ارجمند را پیشنهاد می کنم که می تواند برایتان مفید و اثرگذار باشد. 


باتشکر

زهرا محمدی- خانه توانگری طوبی


معرفی کتاب
تکنیک های شناختی برای افزایش عزت نفس
زندگی خود را دوباره بیافرینید

معرفی درس
بسته رهایی از تنهایی و مهرطلبی
پس از جدایی عاطفی و طلاق
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه