سلام خوشحالم از اینکه پاسخگوی سوال شما هستم ؛

نامه تان را خواندم 

چند نکته را بررسی می کنیم عنوان کردید مورد خشنونت از جانب پدر و برادر تان قرار می گرفتید که همین امر موجب شده است بخشی از نیاز های اساسی شما بدلیل کنترل گری پدرتان آسیب ببیند ، مانند خود ابراز گری و خودمختاری و امنیت سالم و در ادامه به سبب این امر احساس های مختلفی مانند غم ترس تنفر را تجربه کنید که به مرور زمان با انباشه شدن آنها خشم را تجربه کنید زمانی که این احساس ها را تجربه می کنید چه افکاری در ذهنتان فعال می شود ، 

تمایل دارید چه رفتاری انجام دهید ،، 

احساس ها بخشی از وجود هر انسانی است که الارم می دهد در پس آن چه نیازهایی رفع نشده است اینکه شما به همسر خواهر خود به خاطر داشتن امکاناتی که داشتند ممکن است حسادت کنید ناشی از افکار این است که شما انها را نداشتید ، 

اینکه شما در موقعیتی بودید که از آنها محروم بودید  برایتان چه معنی دارد ؟ 

اگر آن شرایط را داشتید ممکن بود دیگر حسادت نکنید ،؟

هر فردی بنا به فعال شدن باور های در ذهنش  هیجاناتی را تجربه می کند ،که بهتر است کمی باورها را برای مدیریت احساس ها شناسایی کنید ؟

اما موضوعی که مهم و جای بررسی دارد رفتار های برخاسته از احساس ها است که در  بیشتر موارد ناکارآمد بود 

پیشنهاد می گردد بجای فاصله گرفتن از هیجانات و رفتار برخاسته از آنها شناسایی کنید چه افکاری منجربه به تجربه این احساس ها در شما می شود کدام نیاز اساسی شما در پس این احساس است ، گاهی اوقات رفتار نکردن هنگامی که احساسی را تجربه می کنید  کمک می کند به هیجانات خود اعتبار دهید تا از شدت آن کاسته شود ، چرا که رفتار هایی که انجام می دهید برای مدتی از شدت آنها کم می کند و در نهایت موجب تداوم آنها می شود ، تجربه احساس ها در هر فردی اتفاق می افتد و امر طبیعی است اما ماندن در آنها بواسطه باور مرکزی ناکارآمد صورت می گیرد

شما یک بزرگسال محسوب می شوید و برای رفع نیاز های خود بصورت کامل وابسته به افراد خاصی نیستید هرچند ممکن است در کودکی توانایی رفع آنها را نداشتد، 

برای رفع نیاز های خود کاری انجام دهید ممکن است در اول راه کار آسانی نباشد اما با تمرین و تکرا ر تاثیر گذار است 

موفق و پایدار باشید