سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

ناتوانی در تصمیم گیری

پرسش

تاریخ ثبت : 20 فروردین 1398
1,129  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
باسلام و خسته نباشید. من دختری سی ساله ام که نه ساله با پسری که ده ماه از خودم کوچکتره در رابطه هستم. رابطه ما از نه سال پیش با پیشنهاد ازدواج آقا شروع شد و قرارگذاشتیم که در اولین فرصت با هم ازدواج کنیم. اما در طول این سالها تمام قرارهای خواستگاری رو نزدیک زمانش که رسیده کنسل کرده. سه سال پیش به بهانه مشکلات مالی از من جدا شد و یک سال بعد با عذرخواهی و پشیمونی برگشت و الان دو ساله که دوباره با هم هستیم. چند بار قرار خواستگاری رو عقب انداخته و الان در حالی که برای آخر ماه قرار خواستگاری رو با خانواده گذاشتند، دو روزه که بدون هیچ دلیلی جواب تماس های من رو نمیده. ما از دو شهر مختلف هستیم و حدود هزار کیلومتر از هم فاصله داریم، ضمن اینکه چند بار مصرف ماریجوآنا رو ازش متوجه شدم و از اینکه به من متعهد بوده مطمئن نیستم. اما دلبستگی شدیدی بهش دارم و خاطرات خوبی که باهم داشتیم نمیذاره به راحتی تصمیم بگیرم. من برای زندگی شور و شوق زیادی دارم، اما بدون ایشون نمیتونم ازدواج و زندگی مشترک رو تصور کنم.

مهمترین سوال :
به دلیل دلبستگی شدیدی که بهش دارم نمیتونم نبودن دوباره اش رو تصور کنم. حتی فکر ازدواج با یک مرد دیگه من رو بهم میریزه، ضمن اینکه چون همه از رابطه ما مطلع هستند از ریختن آبروم میترسم، بزرگترین ترسم هم اینه که بعد از ایشون هیچ مرد دیگه ای پیدا نشه که من رو دوست داشته باشه و من دوستش داشته باشم، از تکرار نشدن این تجربه عاشقانه به شدت وحشت دارم. لطفا راهنمایی کنید که کار درست دراین شرایط چیه؟!

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

نفیسه شیری
نفیسه شیری
27 دی 1398 ساعت 16:18



سلام خوشحالم از اینکه پاسخگویی سوال شما هستم .


 نا مه تان خواندم نکاتی را بررسی می نماییم 


اینکه شما نه سال در رابطه عاطفی بودید که منجر به وابستگی شده است و جدایی ممکن است باعث تجربه احساس غم ، ترس ، و نگرانی در شما شود،  


همچنین شما ذکر نکرده بودیدکه اشنایی شما با ایشان  دیدار هایتان به چه صورت است اما اینصورت که متوجه شدم با یکدیگر فاصله مکانی زیادی دارید که به سبب همین امر شناخت شما از یکدیگر ممکن است کم باشد و شفافیت در این رابطه وجود نداشته باشد و اطلاعاتی که از ایشان دارید را با واسطه به شما انتقال پیدا کرده باشد ، که همین امر موجب ابهام و تا حدی سردرگمی می شود 


چراکه ازدواج تصمیمی مهم تلقی می شود و می تواند ابعاد دیگر زندگی را تحت تاثیر قرار بدهد ، و شناخت اساسی بواسطه معاشرت در موقعیت های مختلف بوجود می آید


که بررسی شود آیا از هر لحاظ با یکدیگر تناسب لازم را دارید یا خیر ؟


عنوان داشتید چند بار قرار های خواستگاری را کنسل کرده اند و در آخرین قرار جواب نداده اند. این موضوع حاکی از این است که سردرگمی و‌نوسان زیادی در ایشان وجود دارد و ممکن است نتوانید برای یک تصمیم مهم مانند ازدواج سرمایه گذاری کنید و می تواند باعث شود فرصت هایی زندگیتان را از دست بدهید و حتی باعث احساس هایی نا خوشایند و بلاتکلیفی در شما شود. 

نکته که وجود دارد این است که چه موضوعی منجر به این شده است که شما نه سال در رابطه وقت بگذارید که نیاز های اساسی شما آسیب ببینند و منجر به این شود که شما احساس های ناخوشایند بیشتری را تجربه کنید، عنوان کردید دلبستگی ، اما افکار هایی که در ذهن شما فعال می شود مانع از گرفتن   تصمیم  کارآمد می شود شما وابستگی ناسالم را در رابطه با ایشان تجربه می کنید نه دلبستگی چرا که در دلبستگی و وابستگی سالم از خود محافظت می کنید و می توانید به تنهایی بخشی از نیاز های اساسی خود را رفع کنید ، 

تا زمانی که پذیرایی رفتار ایشان به شیوه خاص شان باشید نمی توانید تجربه محبت و دوست داشته شدن سالم را تجربه کنید و نبود ایشان مساوی با تنهایی و تجربه نکردن دوست داشته شدن می دانید ، 

شما اکنون هم نیز در این رابطه تنها هستید و نیاز های شما در این تداوم آسیب می بیند و به مرور زمان موجب می شود با مشکلات جدید تری روبه رو شوید چرا که خودتان تداوم بخش این الگوی ناکارآمد هستید و این مجوز را می دهید که به این شکل ادامه پیدا کند، 

افکاری مانند ترس از آیند تنها شدن ، تجربه نکردن همین رابطه نصفه موجب شده است که باز هم در این چرخه معیوب بمانید ،

و این حق را به خودتان ندهید که لایق آن هستید نیاز هایتان در رابطه رفع شود، 

بهتر است بررسی کنید آن کسی که در رابطه با خود و ایشان بلاتکلیف است شما هستید ، 

و بررسی کنید تنهایی، برای شما چه معنی در پیش دارد،

ابعاد دیگر زندگی شما به چه صورت  نقش هایی دیگر زندگیتان را به چه شکلی ایفا می کنید ، 

بر فرض هم با ایشان ازدواج کردید آیا امنیت درونیتان در رابطه با ایشان رفع می شود؟ 

بهتر است به جای اینکه منتظر بمانید ایشان برای شما تصمیم بگیرند خودتان برای این سردرگمی  تان فکری کنید، و از این چرخه معیوب خارج شوید.


همچنین به خاطر همین باور تان که می ترسید دیگر کسی را دوست نداشته باشید و بالعکس، شما اقدام به رفتار ماندن در یک رابطه بی هدف می کنید که ‌در نهایت منجر به تنهایی شما شده است چرا که در این نه سال هم از رابطه صمیمی و ایمن تا حدی محروم بوده اید. 


در طرحواره رها شدگی به این موضوع کامل می پر دازند که افراد به خاطر تجربیات گذشته، در ذهنشان این باور شکل گرفته که در نهایت تنها می مانند و افراد نزدیک زندگی شان آنها را طرد می کنند. به واسطه این افکار احساس هایی را مانند ترس و غم خشم نگرانی تجربه می کنید. 


شواهد رد کنند و تایید کننده باورتان چیست؟ 


ممکن است تا آخر کسی را پیدا نکنید تا این میزان دوستش بدارید اما زندگی ایمنی را در کنارشان تجربه کنید و ممکن است با فردی وارد رابطه شوید که به معنای واقعی دوست داشتن را تجربه کنید و نیاز های اساسیتان رفع شود . اما این موضوعی زمانی امکان دارد که از سبک مقابله ای تسلیم خود در مواجه با این رابطه و افکار و تجربیات خود  دست بردارید. 

چرا تا مادامی که خودتان از خویشتن خویش محافظت نکنید دیگران نمی تواند این کار را برای شما انجام دهند 


کمی باور های مرکزی خودتان (دیگر نمی توانم کسی را دوست داشته باشم ) را به چالش بکشید ،چون این باور مرکزی ناکارآمد شما است .


تغییر آسان نیست اما شدنی است


وابستگی امریست طبیعی اما بصورت سالم ،، 

شما در اوایل دههی چهارم زندگی خود قرار دارید و بهتر است کمی از این رابطه فاصله بگیرید تا بتوانید فرصت هایی دیگر زندگی خود را بررسی کنید، بررسی باورها اعتبار دادن به احساس ها  و بررسی نیاز ها و فاصله گرفتن از موقعیت هایی که منجر به فعال شدن تله ها می شود می تواند قدمی در جهت گرفتن تصمیم کارآمد باشد


معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید
زنان شیفته
وابستگی سالم

معرفی درس
بسته از بی ارزشی تا من ارزشمند
بسته رهایی از تنهایی و مهرطلبی
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه