پاسخ متنی و صوتی
توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان
دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت
به صورت محرمانه و کاملا خصوصی
درود بر شما
توضیحات تان را خواندم.
آنچه نمی گذارد هر زوجی بتوانند به درستی مسائل خود را حل و فصل کنند، نداشتن مهارت های ارتباطی و حل تعارض است که نهایتاً به سوی ناسازگاری زناشویی و مشکلات متعاقب آن پیش می رود.
معمولاً ناسازگاری بین زن و شوهر به صورت کاهش علاقه، میل به تغییر دادن همسر، بحث و جدل زیاد، نداشتن برنامهها و تفریحات مشترک، بی احترامی به یکدیگر و مواردی از این قبیل بروز می کند. عمده چالش های زناشویی به دلیل صحبت نکردن زوجین با هم است. گفتگو کردن می تواند سوءتفاهم ها را رفع کند و کمک کند تا زن و شوهر بتوانند برای چالشهایی که در زندگی به طور معمول با آن مواجه می شوند راهکاری بیاندیشند.
مرقوم فرموده اید: همسرم کارهای بچه گانه زیادی از خودش در میآورد و مدام در حال کش دادن جر و بحث های بی خود و چشم و هم چشمی و ... بود. اونجوری که من میخواستم به من توجه نداشت و من مدام اذیت میشدم... خیلی وقتها نه غذایی، نه هم خوابی و نه توجه از طرف اون
این مواردی که شمرده اید نیاز به مشاوره زناشویی داشته است. شاید مسائل غیرقابل قبول از نظر شما، ریشه اش در تفاوتهای تربیتی معمول بین افراد یا یک موضوع حل نشده بین شما و خانم تان بوده که به دلیل حل نشدن مسئله، به مرور سبب انباشت خشم و واکنشهای مخرب در رابطه تان گردیده. درخصوص توجه داشتن ایشان به شما و خواسته هایی که داشتید، آیا تاکنون در مورد این نیازها و خواسته ها با همسرتان گفتگو کرده بودید؟ آیا ایشان خبر داشت و خواسته های شما را نادیده می گرفت؟ که در این صورت بایستی دنبال ریشه این موضوع می گشتید. اما اگر عدم توجه کافی (از نظر شما) به دلیل نداشتن اطلاع همسرتان از خواسته های شما بوده، این موضوع و موضوعاتی مانند آن را می توانستید با ایشان مطرح نمایید و با گفتگو حل کنید.
همچنین نوشته اید: بعد از یک سفر کاری عاشق دختری شدم که به خاطر نشکستن دلش نمیتونم بی خیالش بشم
رابطه های ممنوعه هیجان بالایی دارند و احتمال وقوع آنها عمدتاً در زمان اختلاف زن و شوهر ها وجود دارد. مشکلات ارتباطی زن و شوهر اگر حل شود، میل به رابطه با فردی غیر از همسر ممکن است کاملاً از بین برود. احساسی که در حال حاضر تجربه می کنید، هیجانی است که آن را در زندگی خود تجربه نکرده بودید یا راهی ناکارآمد است برای خاموش کردن خشمی که در این سالها به همسرتان پیدا کرده اید. پس اسم این ارتباط را عشق نگذارید. در واقع شما به دلیل تجربه هیجان نمی توانید بی خیال این فرد شوید نه اینکه نگران شکستن دلش باشید.
شما در زمان شروع زندگی مشترکتان ۲۱ ساله بوده اید. احتمالاً در آن سن و سال، مهارت ارتباطی کافی برای پیش برد زندگی تان نداشته اید و همسرتان نیز مانند شما بوده است که نهایتاً به این نقطه رسیدید. اما خوب است به رفتار خودتان دقت بیشتری کنید و سهم خودتان را هم ببینید. شما به جای حل مسئله یا حتی مشخص کردن تکلیف زندگی مشترکتان (ادامه یا جدایی)، همسرتان را از خانه بیرون کرده اید و با یک خانم دیگر رابطه برقرار کرده اید. رفتاری که غیربالغانه است و همان طور که خودتان هم اشاره کرده اید قابل پیگیری از طریق قانون نیز هست. اما در بخش دیگر نامه تان به این نکته اشاره کرده اید که شاید من برایش کم گذاشته بودم. به نظر می رسد مسئله اصلی شما و همسرتان، با جلسات زوج درمانی و مشاوره قابل بررسی است و اینکه شما به سهم خودتان در ایجاد این مشکلات توجه پیدا کرده اید نشانه ای مثبت درخصوص شما و ارتباطتان است.
اینکه ایشان بخواهد کلاً خودش را تغییر دهد امری نشدنی است و احتمال دارد سبب مشکلات دیگر شود. پس بهتر است شما و همسرتان موضوع را به این صورت پیش ببرید که: هر دو نفرمان برای حل مشکلات زناشویی مان، اشتباهات خود را جبران می کنیم، به حریم همدیگر و آنچه که باعث ناراحتی دیگری می شود احترام می گذاریم و هر دو توافق خواهیم کرد که از این به بعد چطور باشیم و چگونه نباشیم. و اگر به مشکلی برخوردیم به جای لجبازی و رفتارهای مخرب، خودِ مسئله را حل خواهیم کرد.
شما در قبال همسر و زندگی و البته فرزندتان مسئولید. حتی اگر بنا به انتخاب آن خانم داشتید لازمه آن مشخص کردن تکلیف زندگی کنونی و وضعیت نگهداری فرزندتان می باشد. فردی که با مرد متأهل وارد رابطه می شود ضلع دیگر خیانت به همسر و فرزند آن مرد است. شکسته شدن دل کسی که راضی به رابطه با مرد زن و بچه دار می شود، حاصل اشتباه شما و انتخاب این مسیر توسط خودِ آن خانم بوده که بایستی هزینه چنین انتخابی را بپذیرد.
در بخش مهمترین سوال پرسیده اید:
شروع یک زندگی جدید که خیلی تاوان سختی داره بهتره یا جمع جور کردن یک زندگی از هم پاشیده و فرصت دادن به همسر سابقم. و اگر فرصتی دادم و بعد از مدتها باز به این نقطه زندگیم رسیدم چه کار کنم اون وقت هم عشقم از دست رفته هم زندگی الانم
خیلی خوب است که متوجه شده اید رفتارتان هزینه زیادی برایتان دارد و دلیلش، مسیر اشتباهی است که شما رفته اید. وقتی ما متوجه یک اشتباه می شویم بایستی جلوی ادامه اش را بگیریم و در آن وضعیت اشتباه نمانیم. اینکه کسی بخواهد زندگی جدید شروع کند به خودی خود بد نیست اما اینکه به جای حل اختلاف یا روشن کردن تکلیف زندگی، همسرش را از خانه بیرون کند و با فردی غیر از همسر رابطه برقرار کند یعنی مسیر را اشتباه رفته. مسیرهای اشتباه، نتایج نامطلوب زیادی برای افراد دارد و در واقع آنچه که تعیین می کند چه کاری بهتر است، همین برآورد هزینه در مقایسه با فایده است. اگر هم شما و خانم تان بعد از تلاش برای سامان دادن به زندگی مشترکتان به نتیجه مطلوب نرسیدید، تلاش خود را کرده اید و جایی برای افسوس و ای کاش و تردید، باقی نمی ماند.
یک نکته مهم دیگر اینکه به رابطه با فردی غیر از همسر به عنوان یک رابطه مفید نگاه نکنید. شما الان که در ارتباط با این فرد هستید، دلتنگ همسر و زندگی تان شده اید. توجه به همین نکته به شما کمک خواهد کرد تا چشم انداز این ارتباط نادرست را برآورد کنید. این خانم نمی تواند عشق شما باشد چون در زمان بحران عاطفی با همسرتان وارد زندگی شما شده. پس بهتر است حالا که همسرتان تمایل به ادامه زندگی با شما دارد، برای بهبود رابطه تان تلاش کنید.
خدمت شما پیشنهاد می شود:
- رابطه با آن خانم را قاطعانه قطع کنید.
- حال که تصمیم جدی به حل مشکلات خانوادگی تان گرفته اید، با کمک همسرتان علت های اصلی آن را پیدا کنید.
- در مورد تفاوت در ارزش ها و انتظارات تان با هم گفتگو کنید.
- سعی کنید لحنتان آرام و بدون توهین و کنایه باشد.
- روی موضوعاتی که باعث ناراحتی تان می شود تمرکز کنید نه محکوم کردن همسر.
- چک کنید ببینید چه مواقعی بیشتر با همسرتان بحث می کنید و چه رفتاری را می توانید جایگزین آن کنید.
- تفاوت های یکدیگر و نقاط ضعف خود را بپذیرید.
- به جای مقصر به دنبال راه حل باشید و هربار فقط روی حل یک مشکل تمرکز کنید.
- مرزهای خود را در زندگی مشخص کنید.
- این مدل گفتگو می تواند به شما کمک کننده باشد:
- مراجعه حضوری به یک زوج درمانگر به شما توصیه می شود.
موفق باشید.
از اعتماد شما سپاسگزارم
علی اکبری-خانه توانگری طوبی