سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

بی تصمیمی

پرسش

تاریخ ثبت : 06 خرداد 1398
1,484  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من بچه آخری خانواده ای که ۸ فرزند داره هستم. همه خواهر برادرام موفق اند و من الان در آستانه ۲۹ سالگی هیچی نیستم. به محض اینکه ارشد قبول شدم تلاش کردم زبان بخونم که به یک دانشگاه خوب اپلای کنم. ۴ سال زندگی من فقط صرف این قضیه شد و هر چی پول و توان داشتم صرف کردم. از وقتی دبیرستان بودم مامانم نوه هاش رو نگه میداشت. حدود ۱۰ سالی از خونه به خاطر دانشگاه دور بودم. هیچ کس راضی به رفتن من نیست و خواهرها و برادرهام با تزریق این عذاب وجدان که مامان و بابا رو میخوای تنها رها کنی باهام برخورد میکنند. فقط در یک رابطه عاطفی بودم که اون هم با بیان اینکه تو دختر خوبی هستی، ولی خانواده ام نمیتونن خانواده ات رو به خاطر جمعیت زیاد قبول کنند، تموم شد. الان چند ماهیه که برگشتم خونه. مامانم همچنان داره نوه داری میکنه. از طرفی مدام بهم میگه توانایی نداره، ولی به برادرم اصرار میکنه که بچه اش رو نگه داره. بابام قرصهاش رو درست و به موقع نمیخوره و مقاومت میکنه. پرهیز غذایی رو رعایت نمیکنه و تقریبا هر چند ماه یک بار بستری میشه. چندین ساله مامانم از خوابهایی که مربوط به مرگه باهام حرف میزنه و میگه من مدت زیادی زنده نخواهم بود. خودم از یک طرف تموم زندگیم رو گذاشتم برای رفتن و از طرفی بعد از شکست های پی در پی، الان جایی ایستادم که نه میتونم برم نه میتونم بمونم. انگیزه ای برای ازدواج ندارم. البته خواستگاری هم ندارم. پولی ندارم و البته کارهایی که پیدا میکنم تو شهرم خیلی کم درآمد یا خیلی بی پوزیشنه. بارها هم صحبت کردم با خانوادم ولی هر کسی زندگی خودش رو داره.

مهمترین سوال :
من الان خودم واقعا پولی ندارم و نمیتونم از خانوادم بگیرم. اگه چیزی هم بگم مامانم میره تو فاز خود زنی. سه سال پسری تموم تلاشش زو کرد که بهم بگه خواستنی نیستم. الان پدر مادرم مریضی و ناتوانی رو دوست دارند. خودم هم بعد از این همه جون کندن از همه جا مونده و رونده شدم. چه کار کنم؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

نسرین قربان زاده
نسرین قربان زاده
08 آذر 1398 ساعت 15:53

همراه گرامی، از اینکه مشکل زندگی خود را با ما در میان گذاشته اید از شما سپاسگزاریم. درک میکنیم که در شرایط سختی هستید و این شرایط بر روند تصمیم گیری ها وشرایط روحی و روانی شما تاثیر منفی گذاشته است.

بیان کردید که در آستانه 29 سالگی احساس می کنید که هیچ دستاوردی نداشته و نسبت به خواهرها و برادرهایتان عملکرد مطلوبی نداشته اید. این موضوع باعث شده که احساس خوبی نسبت به خودتان نداشته باشید. دلیل عملکرد خوب خانواده تان از دید شما چیست؟ اگر منظور شما اهداف تحصیلی است که عملکرد شما در زمینه تحصیلی بسیار خوب بوده است  و اگر منظورتان ازدواج ، فرزند و بطور کلی تشکیل خانواده است بهتر است بررسی کنید که چه عاملی باعث شده است  که شما عدم تشکیل خانواده را با عدم موفقیت در زندگیتان  یکی می دانید؟ چه افرادی را در اطرافیان و نزدیکانتان می شناسید که  ازدواج کرده اما مسیر زندگی آنها به جدایی و ناکامی منجر شده  و در عین حال احساس شکست و بازندگی ندارند. از طرف دیگر آیا افرادی هستند که علیرغم ازدواج نکردن،  مسیر موفقیت را طی کرده و از عملکرد خود کاملا رضایت دارند ؟

به نظر میرسد در روابطی که با دیگران داشته اید مثل رابطه با خانواده  و رابطه با پارتنرتان نیازهای اصلی شما نادیده گرفته شده و احساس ارزشمندی شما آسیب دیده است.  تجربه دردناکی است و حق دارید که  احساسات ناخوشایندی  داشته باشید. در این گونه موارد خودتان برای خودتان چه کرده اید؟ تا چه میزانی  خودتان برای زندگیتان تصمیم گرفته اید؟ دیگران با القاء حس گناه و عذاب وجدان به شما ،  تا حدودی در پی منافع خودشان  هستند . به نظر میرسد خواهران و برادران شما از اینکه شما در کنار پدر و مادر میانسالتان باشید و مراقبت از آنها را به عهده بگیرید  یا اینکه آنها تنها نمانند ، بهره مند هستند. بنابراین طبیعی است که با نظر شما مبنی بر رفتن چه به صورت مهاجرت و چه به صورت تغییر شهر  یا مکان زندگی موافق نباشند . از طرف دیگر والدینتان نیز با گفتن جملاتی درباره مرگ  و بیماری و عدم توجه به مراقبت های از خود، سعی در کنترل کردن شما دارند.

کاری که بهتر است شما انجام دهید این است که به عملکردهای خودتان توجه بیشتری کنید . مسیر طی شده توسط شما مسیر پر دست آوردی است که چه در زمینه تحصیلی و چه در زمینه زبان ، توانسته اید عملکرد مطلوبی داشته باشید. لازم است نگاه سرزنش گری به خود نداشته باشید. همچنین توقعات افراطی  که از خود دارید در تجربه احساسات ناخوشایندتان موثر است. لیستی از تغییراتی که می توانید در زندگی خود ایجاد کنید تهیه کرده و بر انجام دادن آنها تمرکز کنید . از اولویت های شما می تواند پیدا کردن شغل  و استقلال مالی و عدم وابستگی شما باشد.در ابتدای کار ممکن است شغل شما از نظر جایگاهی کاملا مطلوب نباشد اما به این موضوع توجه کنید که در رزومه و سابقه کاریتان می تواند تاثیر  خوبی داشته و سکویی برای پرش شما به حساب بیاید.

 کلام آخر اینکه به خودتان حق بدهید که گاهی احساس خستگی و ناتوانی بکنید . خودتان را با تمام ویژگی هایی که دارید بپذیرید . شما خالق زندگی خود هستید ....

  نسرین قربان زاده_خانه توانگری


معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید نوشته جفری یانگ

معرفی درس
بسته رهایی از تنهایی و مهرطلبی
بسته از بی ارزشی تا من ارزشمند
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه