سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

اتمام رابطه دوستی بعد از دو سه سال

پرسش

تاریخ ثبت : 06 خرداد 1398
1,617  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
دو سه سال پیش به علت مشکلاتی که داشتم از روحیه ی به شدت بدی برخوردار بودم، افسردگی، بداخلاقی با اطرافیان، گریه های شبانه، خودارضایی و میل به دیدن فیلم های غیراخلاقی، سادیسمی و ...
با آقایی در چت اشنا شدم که سعی کرد بهم کمک کنه و روحیه ام برگرده. بعدها متوجه شدم ایشون متاهل هستن چون بهشون نیاز داشتم رابطمون رو ادامه دادم. ایشون طبق گفته خودشون تنها مشکلشون افسردگی و مشکل داشتن در روابط زناشویی با همسرش بود که باعث شده بود با خانم های دیگه در رابطه باشن. به مرور زمان ایشون به من کمک کرد و روحیه ام خیلی بهتر شد و من هم تونستم ایشون رو محدود کنم به خودم و زنش که با کسی دیگه نباشه، اما در دو مرحله نتونستم کاری کنم و ایشون عاشق شدن و بعدا هم متوجه شدن کارشون اشتباهه. در این بین هر دو به هم وابسته و عاشق هم شدیم اما میدونیم رسیدنی در کار نیست چون من نمیخوام زندگیشونو خراب کنم و از طرفی جدیدا برای ترک خودارضایی دارم تلاش میکنم، چون ایشون و من در خصوص رابطه جنسی زیاد حرف میزنیم تا ایشون اروم بشه، من به مشکل میخورم و بعد از خودارضایی تا 1 هفته از نظر روحی حالم بده و از خودم متنفرم که نمیتونم ترک کنم.

مهمترین سوال :
میخوام رابطه رو تموم کنم ولی دوستش دارم جدیدا عشقم به ایشون رو انکار میکنم تا بتونم ایشون رو راضی به جدایی کنم اما برای خودم سخته، ایشون میگن هر چی من بخوام و دوست ندارن من اذیت شم واگر بگم جدا شیم جدا میشیم اما من نمیتونم تصمیم درست بگیرم
منطق میگه جدایی هم به نفع خودمه هم ایشون
اما دل لعنتی میگه بی ایشون نمیتونم و حاضرم همیشه در همین رابطه به همین نحو باشم
چطوری دل بکنم از ایشون
اگر من نباشم و ایشون دنبال زندگی به سبک خودشون برن چی
من بی ایشون دوباره مثل سابق بشم چی
نتونم ترک کنم و حالم بدتر شه و ایشونم جدا شن ازم چی
نمیدونم چجوری تصمیم بگیرم
لطفا راهنماییم کنید
متشکرم

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

نسرین قربان زاده
نسرین قربان زاده
11 آذر 1398 ساعت 11:57

سلام . ممنونیم از اینکه به ما اعتماد کردید و سوال خود را با ما در میان گذاشتید.

بیان کردید که از حدود دو سه سال پیش حال روحی تان مساعد نبوده و پیامد حال بدتان مشکلاتی بوده که برایتان پیش آمده است .متاسفانه به اتفاقی که مسبب حال های بد شما شده است اشاره ای نکردید. در موارد بسیار زیادی مشکلات پیش آمده امروزه ما ، ناشی از اتفاقاتی است که در گذشته دور یا نزدیک  برای ما اتفاق افتاده است  ، بنابراین حادثه ای که باعث حال ناخوشایند شما شده است میتوانست راهگشا باشد.

بنا به گفته تان با فردی در چت روم آشنا شده اید که ایشان متاهل هستند و در عین حال روابط دیگری را نیز تجربه میکردند. اینکه شما در موقعیتی با ایشان آشنا شدید که  از مشکلات زیادی  رنج می بردید و برای رهایی از احساسات ناخوشایندتان به ایشان وابسته شدید قابل درک است.نکته ای که بهتر است به آن توجه کنید این است که هنگامی که متوجه شدید ایشان متاهل هستند چه عاملی باعث شد رابطه با ایشان را ادامه دادید؟ یا در موقعیتی که متوجه شدیدایشان علاوه بر همسرشان و حضور شما ، در دو مرحله با افراد دیگری نیز وابستگی عاطفی برقرار کرده اند چه فکری باعث شد که ادامه دهنده این شرایط باشید و از رابطه خارج نشدید؟

به نظر میرسد که تله وابستگی  در شما وجود داشته باشد. به غیر از ایشان وابستگی شما به افراد دیگر زندگیتان تا چه حدی است؟ از طرف دیگر تا چه حدی به این موضوع توجه می کنید که باید به ایشان کمک کنید و ایشان را تنها رها نکنید؟

دوست عزیز اکثر افرادی که روابط موازی در زندگی زناشویی دارند از توجیهاتی مثل سردی رابطه جنسی ، عدم تفاهم و درک نشدن و مسئولیت پذیری نسبت به فرزندان استفاده می کنند .اینکه شما با این توجیهات چگونه برخورد می کنید حائز اهمیت است.

بیان کردید که می خواهید رابطه را تمام کنید اما نمیتوانید چون دوستشان دارید و میدانید که این دوست داشتن سرانجامی هم نخواهد داشت. باور پشت این  افکار شما چیست؟ چه عاملی باعث میشود در رابطه ای که برای شما منفعتی ندارد می مانید؟ اگر از تنها ماندن می ترسید و نگران این موضوع هستید که به کسی نیاز دارید  که شما را دوست داشته باشد ،رابطه با این فرد به شما آسیب بیشتری خواهد زد.

گفتید که عشقتان به ایشان را انکار می کنید که بتوانید ایشان را راضی به جدایی کنید .به این موضوع توجه کنید که در این موقعیت شما نقش رابین هود را به عهده گرفته اید. شما نجات دهنده ایشان نیستید  و نمیتوانید مسوول حال های خوب یا بد ایشان باشید. از طرف دیگر ایشان هم  در رابطه تان نقش قربانی را گرفته اند و اظهار میکنند که هر چه شما بگویید قبول می کنند و مایل نیستند شما اذیت شوید .با قربانی نشان دادن خود شما را در موقعیتی قرار می دهند که اگر پیشتهاد جدایی را بدهید  جلاد رابطه شما باشید . از این مثلث ( قربانی / رابین هود / جلاد ) بیرون بیایید و وارد بازی ایشان نشوید .

طبیعی است که برای حل هر وابستگی متحمل درد شویم . من کاملا درک میکنم که چقدر برایتان دشوار است که بخواهید از این وابستگی و دلبستگی عبور کنید . به این موضوع توجه کنید که اگر رابطه از طرف ایشان تمام شود چه آسیب هایی میبینید؟  اینکه "دل لعنتی" شما مایل به ادامه رابطه به همین منوال است ناشی از فعالیت طرح واره های شماست که شما را پایبند این رابطه کرده است. با تغییراتی که در افکارتان ایجاد می کنید از فعالیت این تله ها جلوگیری کرده و هر چند دشوار به مسیر اولیه خود برگردید . برای کمک به شما در این مسیر کنارتان هستم.

نسرین قربان زاده _ خانه توانگری طوبی


معرفی کتاب
زندانیان باور انتشارات ارجمند

معرفی درس
بسته از بی ارزشی تا من ارزشمند
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه