سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

چرا همسرم رابطه عاطفي خوبي با من ندارد ولي با خانواده خودش نزديكتر است؟

پرسش

تاریخ ثبت : 17 خرداد 1398
540  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام
٣٩سالم هست
من بيست سال ميشه كه ازدواج كردم ازدواجي سنتي وفقط بامعيارهاي پدر خدا بيامرزم كه بسيار مذهبي وسختگير بود كه حالاپدرم نيست خاطره هاش به عنوان پدر برام خوشايند نيست طبق گفته مادرم خيلي مرا دوست ميداشت ولي متاسفانه نه ياد گرفته بود ونخ بلد بود كه چگونه به فرزندانش عشق بورزد ونياز بك دختر به محبت وعشق ورزي پدرچه ميباشد كودكي هروقت ميديدم پدري دخترش را در آغوش ميگيرد واورا بدون خجالت ميبوسد وبا زبان قربان صدقه اش ميرود دلم ميسوخت وميسوزد وبه تبع آن مادرم هم زبان محبت نداشت ولي به گفته خودشان من را كه فرزند آخر بودم بسيار درست ميداشتن واز لحاظ مادي برايم كم نميگذاشتن
الان كه صاخب دو دختر هستم يكي ١٩سال وديگري١٠ساله همين طور اين محبت را كه از پدر ومادر نداشته ام خواستار اينم كه از همسرم دريافت كنم ولي متاسفانه اون خيلي اهل احساسات نيست واصلا دوست نداره با من وقت بگذرونه ودائم ميخاد به خانواده خودش گفت وشنود وتفريح داشته باشه اهل دوست ووورفيق نيست من از يك طرف وقتي همسراني ميبينم كه با هم وقت ميگذرونن احساس حسادت ميكنم واز طرفي عزت نفسي كه از كودكي نداشته ام جبران

مهمترین سوال :
چه كار ميتوانم براي اينكه همسرم بيشتر به من اهميت بدهد ومن از اين تنهايي وكلافگي در بيام با لينكه چند سالي هست چند كلاس ميرم وسعي كردم خودم را سرگرم كنم واي دوستان زيادي ندارم وبي توجهي شوهرم كه يا درگير كار هست ويا خانواده خودش را ومن را بسيار آزار ميدهد لطفا بهم كمك كنيد در ضمن توي اين سالها زندگي مشترك خيلي ازش خواهش كردم كارها ويا تفريحات دونفره با هم داشته باشيم حتي پياده روي ساده واي به غير از انگشت شمارمه يادم بياد اهميت نميده ولي با خانواده اش احساس شاديرسرگرمي ميكندوحتي اگه مريض شدم ويا حتي موقع زايمان بچه هام خيلي اهميت نميده ولي اگه پدر ومادرش مشكلي بيدا كنن با جون ودل براشون كار ميكنه وقتي هم ازش سوال ميكنم چرا ميگه اونا چند سال ديگه بيشتر مهمون ما نيستن يا ميگه براي رضاي خدا!!!
يعني خدا را خوش مياد من براي تنهايي وبي همدمي دائم غصه بخورم وگريه كنم ؟؟لطفا راهنماييم كنيد خسته شدم توي همه اين سالها به خاطر گدايي محبت و عزت نفسي كه از كودكي از پدر ومادر پيدا نكردم بماند چند سال افسردگي گرفتم وحالتهاي وسواس پيدا كردم ولي خدا راشكر بهتر شدم همسرم هيچ تفريح مشتركي نميخاد با من دا

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

الهه دهقانیان
الهه دهقانیان
20 آبان 1398 ساعت 17:55

باسلام واحترام 

به نظر میرسد با توجه به آنچه شما مطرح فرمودید و توضیحی که در رابطه با گذشته خود دادید، احتمالا دچار تله محرومیت هیجانی هستید اما تشخیص تله محرومیت هیجانی اندکی مشکل است، زیرا برخلاف سایر تله‌ها از وجود چیزی ناشی نمی‌شود بلکه از فقدان وجود چیزی ناشی می‌شود.محرومیت هیجانی مثل این است که در زندگی به دنبال گمشده ای می گردید. نوعی احساس پوچی و معناباختگی دامن گیر شما می شود. شاید بهترین تصویر برای درک محرومیت هیجانی این باشد که ببینیدکودکی که والدینش از او غافل هستند چه احساسی دارد: حس تنهایی، محرومیت و بی پناهی. برخی از افرادی که این طرح واره را دارند، بسیار پرتوقع می شوند. این طرح واره، کیفیتی سیری ناپذیر دارد. میزان محبتی که از اطرافیان می گیرید، اصلا اهمیت ندارد. به نظر می رسد که این میزان محبت دریافتی هیچ گاه شما را راضی نمی کند. از خودتان سوال کنید: آیا دیگران مرا آدم نیازمند و پرتوقعی می شناسند؟ یا اینکه خواسته های من از دیگران زیاد است؟

بیشترین جایی که طرحواره محرومیت هیجانی فعال می‌شود و خود را آشکار می‌سازد، زمانی است که فرد می‌خواهد یک رابطه عاطفی برقرار نماید یا ازدواج کرده است.. این افراد در انتخاب‌های خود جهت برقراری رابطه تحت‌تاثیر طرحواره محرومیت هیجانی خود، جذب افرادی سرد و بی‌عاطفه می‌شوند. افرادی که توجهی به نیازهای آنها ندارند.

بنابراین با توجه به وجود این تله دور از ذهن نخواهد بود که در انتخاب شما تاثیر گذار بوده است وهمسر شما نسبت به نیازهای شما کمرنگ ظاهر شوند.اما برای حل این مشکل چه باید کرد؟ ابتدا باید پذیرفت ودریافت که مشکل چیست واز کجا نشأت میگیرد؟

سپس اگر تله محرومیت هیجانی مسئله اصلی بود باید نکات زیررا رعایت فرمایی، امادر نظر داشته باشید تغییر زمانبر میباشد ونیاز به صبوری وهمراهی یک درمانگر دارد.

۱)درک مشکل همیشه اولین گام در حل و فصل مشکل اسـت. شما باید آنچه را که در دوران کودکی شما رخ داده است، به یاد بیاورید. همانطور که گفته شد یادآوری ریشه های تحولی محرومیت هیجانی در مقایسه با سایر تله های زندگی ممکن است سخت تر باشد.

۲)از احساس محرومیت موجود در زنـدگیتـان آگاه شوید. زمانی که تله زندگیتان دست به کار مـی شـود به خودتان هشدار بدهید که در معرض رفتارهای ناکارآمد قرار گرفته اید. حس تحقیرشدگی، تنهایی، پوچی، بی معنـایی، غمگینی ناشی از دسترس ناپذیری یا بی مهری افـراد مـورد علاقه نشانگر این هستند که تله زندگیتان فعال شده است.

۳)روابط مهم خود را به یاد بیاوریـد. می توانید بر روابط عاطفی، خانوادگی و دوستانه خود متمرکز شوید. به مشکلات این روابط فکر کنید: آیـا طـرف مقابـل می توانسـت نیازهای شما را بـرآورده کنــد. یـا اینکــه می توانست، اما نمی خواست این کار بکند؟ آیا با توقع زیاد و شکایت مداوم باعث می شدید طـرف مقابـل از شـما دور شود؟

۴)نیازهای خود را با صراحت و صداقت به همسرتان بگوییـد. وقتی از دست همسرتان عصبانی هستید به آرامی و بـدون سرزنش او، احساس هایتان را ابراز کنید. در زیـر احسـاس خشم، احساس آزردگی خاطر و ضعف، نهفته است. اگر بـه جای بیان آزردگی خاطر و ضعف های خود بـه خشـم روی بیاوریدیا اصلا چیزی نگویید، طرف مقابـل از شـما فاصـله می گیـرد و احتمـال برآورده سازی نیازهای شما کم می شود. عصـبانیت و پرتوقعی محکوم به شکست است. 

اگر دوست دارید به رضایتمندی برسـید مجبـور هسـتید کـه افکـار و احساس های خود را با طرف مقابل در میان بگذارید. ابتدا باید با خودتان روراست و صــادق باشــید، افکــار و احساسهایتان را بشناسید و با صراحت و صداقت این افکار و احساسها را با او در میان بگذارید.

۵)اگر از دسته‌ افرادی هستید که در برابر طرحواره محرومیت هیجانی خود راهکار پرتوقعی و سرزنشگری را به‌کار بسته‌اید، سعی کنید محبت‌های طرف مقابل را ببینید و قدردان باشید و از زیاده‌خواهی و سرزنش برای محبت نکردن دست بردارید.


معرفی کتاب
چگونه زندگی خود را بیافرینید

معرفی درس
رهایی از بی ارزشی
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه