سلام خسته نباشید
من ۱ سال هست که به اسرار خونوادم عقد کردم
از آدم سیگاری متنفرم ولی متاسفانه با اینکه روز خاستگاری‌گفتم از سیگار و آدم سیگاری متنفرم و همسرم قبول کردن و گفتن که نمیکشن ولی حالا متوجه شدم سیگار میکشه و هر با بحث میکنیم که چرا اول به من نگفته میگه مجبورم کردی دروغ بگم چون ناراحت میشدی حالا هم خیلی حساسی من متاد نیستم تفننی میکشم
تو‌میخوای من و اسیر کنی مگه من تو زندانم و از این حرفا
۲ ماه دیگه خونواده ها قرار گذاشتن که مراسم عروسی بگیریم
من از همسرم خواستم اگر میخواد به این کار ادامه بده حق طلاق رو به من بده قبول کرد ولی اینقدر این کار رو نکرد و‌کشش داد تا تاریخ عروسی مشخص شه
حالا هم‌میگه نمیدم
من خیلی میترسم
نمیدونم چیکار کنم
در ضمن من قبل ازدواجم ۸ سال با یک آقا در ارتباط بودم که به خاطر عدم تفاهم و تلاش ایشون و ‌سیگار کشیدنشون رابطه به هم خورد
حالا خیلی عذاب وجدان دارم که چرا اون رابطه رو به خاط سیگار به هم زدم و الان مجبورم این رابطه رو ادامه بدم
ضمنا در مقابل کوچکترین چیز برخورد تند و گاهی همراه با فحاشی نشون میده و با صدا خیلی بلند داد میزنه بدون اینکه توجه کنه مثلا توی خیابون هستیم یا توی جمع فامیلی.
اسرار خونوادم‌ هم به خاطر آشنا بودن خونواده ی همسرم و البته ظاهر گول زنندش بود
الان هم حرف من رو اطرافیانم خیلی نمیپذیرن چون حتی وقتی با هم قهر هستیم جلوی بقیه فیلم بازی میکنه و منو میبوسه و از این قبیل
الان هم به خاطر اینکه میدونه‌من دارم مراعات میکنم که رابطه خونواده هامون به هم نخوره داره سو استفاده میکنه
لطفا راهنمایی کنید

مهمترین سوال :
سلام خسته نباشید
من ۱ سال هست که به اسرار خونوادم عقد کردم
از آدم سیگاری متنفرم ولی متاسفانه با اینکه روز خاستگاری‌گفتم از سیگار و آدم سیگاری متنفرم و همسرم قبول کردن و گفتن که نمیکشن ولی حالا متوجه شدم سیگار میکشه و هر با بحث میکنیم که چرا اول به من نگفته میگه مجبورم کردی دروغ بگم چون ناراحت میشدی حالا هم خیلی حساسی من متاد نیستم تفننی میکشم
تو‌میخوای من و اسیر کنی مگه من تو زندانم و از این حرفا
۲ ماه دیگه خونواده ها قرار گذاشتن که مراسم عروسی بگیریم
من از همسرم خواستم اگر میخواد به این کار ادامه بده حق طلاق رو به من بده قبول کرد ولی اینقدر این کار رو نکرد و‌کشش داد تا تاریخ عروسی مشخص شه
حالا هم‌میگه نمیدم
من خیلی میترسم
نمیدونم چیکار کنم
در ضمن من قبل ازدواجم ۸ سال با یک آقا در ارتباط بودم که به خاطر عدم تفاهم و تلاش ایشون و ‌سیگار کشیدنشون رابطه به هم خورد
حالا خیلی عذاب وجدان دارم که چرا اون رابطه رو به خاط سیگار به هم زدم و الان مجبورم این رابطه رو ادامه بدم
ضمنا در مقابل کوچکترین چیز برخورد تند و گاهی همراه با فحاشی نشون میده و با صدا خیلی بلند داد میزنه بدون اینکه توجه کنه مثلا توی خیابون هستیم یا توی جمع فامیلی.
اسرار خونوادم‌ هم به خاطر آشنا بودن خونواده ی همسرم و البته ظاهر گول زنندش بود
الان هم حرف من رو اطرافیانم خیلی نمیپذیرن چون حتی وقتی با هم قهر هستیم جلوی بقیه فیلم بازی میکنه و منو میبوسه و از این قبیل
الان هم به خاطر اینکه میدونه‌من دارم مراعات میکنم که رابطه خونواده هامون به هم نخوره داره سو استفاده میکنه
لطفا راهنمایی کنید