سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

زخم هایی که از عزیزترین افراد زندگی ام خورده ام

پرسش

تاریخ ثبت : 08 تیر 1398
2,998  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام من دختری سی و دو ساله، به توصیف دوستان و همکاران (به جز خانواده ام و نامزدم) زیبا، درستکار، فعال، هنرمند، خوش قلب و خوش لباس هستم. آخرین بچه از خانواده هفت فرزندی هستم. از همه ی خواهر و برادر هایم فعال تر و تحصیل کرده تر و موفق تر در کار و درآمد، ظاهر و ارتباط اجتماعی بودم. همیشه مورد تحسین همه به جز خانواده ام بودم. مادرم همیشه حامی و مشوق خواهر برادر هایم بود که شکست خورده و داغون بودند و از من به عنوان دختر پر رو و گستاخ تعریف میکرد. دیگه اگر خیلی بهم توجه نشون میداد فقط وقتهایی که پول میدادم بهش تا محبتش و توجهش رو بخرم. از بچگی همیشه تنها و دل شکسته از رفتار اونها بودم و فکر میکردم شاید از پرورشگاه آوردند من رو. دو سال پیش تصمیم گرفتم به زندگیم تغییر بدم و از خانواده ام دور و مستقل بشم. با پسری سه سال کوچیکتر از خودم آشنا شدم که نه تحصیلات داشت، نه کار، نه درآمد و نه خانواده درست و حسابی. عقد کردیم به امید تغییر و پیشرفت، بهتر که نشد و همه چیز بدتر شد. کارم رو رها کردم برای نامزدم. اعتماد به نفسم ازبین رفته. کارمون الان بعد دو سال عقد به جدایی رسید. باز هم خانواده ام رو ندارم، همه شون طردم کردند و لحظه به لحظه این دوسال رو سرکوفت میزنند بهم.
میدونم به خاطر تله محبت این همه ناراحتی کشیدم، از بچگی تا حالا. میدونم یکی از خودم بدتر که توی تله بوده رو آوردم تو زندگیم. فقط نمیدونم و نمیتونم دیگه خانواده ام رو بفهمم. این همه عقده، کارها و خواسته های نکرده شون رو الان که زمین خوردم سر من تلافی میکنند. مثلا خواهرم زندگی زناشویی بدی داشته و توان جدا شدن نداشته، به خاطر مستقل نبودنش و حرف مردم و... وقتی میبینه من از هجده سالگی مستقلم و دارم باز هم خودم زخم هام رو ترمیم میکنم، با تهمت و حرفهای زشت سعی داره روحیه ام رو از بین ببره و خوشحاله ازینکه دیگه توانم تموم شده برای ایستادگی در مقابل نامزدم و جدایی. به اندازه ای خورد شدم و داغونم که کارم رو، ظاهرم رو، آینده ام رو رها کردم و یک ماهه از خونه بیرون نرفتم. ترس از جدایی دارم و حتی مراحل قانونی رو رها کردم. به چیزهای وحشتناکی فکر میکنم. فراری از عزیزان خودم، کسانی که تو بدترین شرایط مالی و معنوی زندگی شون، من کنارشون بودم و حمایت کردم. الان واقعا تنها و بی کسم و ترسو و داغون. از سایه خودم میترسم، چه برسه به نزدیک شدن هر فردی برای رابطه.

مهمترین سوال :
با این همه احساسات منفی، زخم های عمیق و افسردگی روحم، بهترین راه برای من چیه؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

نعیمه داودی منش
نعیمه داودی منش
15 مرداد 1398 ساعت 18:24

سلام!

نامه تان را خواندم و احساس تنهایی تان برایم قابل درک است... در آستانه ی جدایی از رابطه ای پرچالش قرار دارید و نیازمند حمایت  و راهنمایی های نزدیکترین افراد زندگیتان هستید اما  همچنان سرزنش و انتقاد دریافت می کنید... 

پذیرش شکست در رابطه ی عاطفی و اقدام به جدایی و نارضایتی هاتون از خانواده به اندازه ای بوده که بتونه شمارو وارد فازی از افسردگی کنه ...


از پیامتون متوجه شدم احساس تنهایی  از  احساس های  دیرپایی هست که تجربه می کنید و عدم همراهی و درک و راهنمایی اعضای خانواده ، مخصوصا مادرتون از نارضایتی هایتان است (عدم حضور نقش پدر در اینجا مهم هست)و نکته ی جالب در انتخاب نامزدتون هست که با همین توضیحات کوتاهتون به نظر میرسه شباهت هایی با خانواده تان دارند و عدم حمایت و درک و راهنمایی اینجا هم باعث نارضایتتون از رابطه شده، نامزدی که تایید نمیکنه مثل مادری که هیچوقت تایید نکرد و نامزدی که دستاورد و توانمندی اداره زندگی را ندارد مثل خواهر و برادرهایی که دستاورد کمتری از شما داشتند و در این بین نقش شما ثابت است فرد حامی، قوی، پردستاورد...  و شما با تلاش و احتمالا تعیین معیارهای کمالگرایانه، به جنگ بی کفایتی و شکست رفتید که یک رفتار جبرانی در قبال بی کفایتی هست

و در بازی زمین قدرت، گلایه از عدم حمایت از طرف اطرافیانتونو دارید، درسته که  این انتظار انتظار زیادی نیست اما یادمون باشه در این  نقش، بارها و بارها بی کفایتی اونها به روشون خورده و حالشون بد شده و متاسفانه رفتار بالغانه کمتر در پویایی خانواده شما دیده میشه و افراد از هرفرصتی برای زخم زدن استفاده میکنن...اما خبر خوب اینجاست که شما با تغییر نقش خودتون و رفتار بالغانه امکان تغییر این الگوهای تکراری زندگیتان را دارید


و در حقیقت الان در بازی قدرت، خسته و ناامید شدید و و به نقطه ی مقابل نقشتون در قبال خانواده و نامزدتون رفتید و تسلیم بی کفایتی و شکست شدید و برای روبرو نشدن با شکست های توهمی درگیر اهمالکاری شدید در صورتیکه بیرون آمدن از رابطه ای که نیازهای سالم هیجانی برآورده نمیشه درسته که شکست در یک رابطه است اما میتونه  برای حفظ عزت نفس و تامین نیازهای سالم هیجانیتون اقدام سالمی باشه


در بالا اشاره داشتم با تغییر نقش خودتون امکان تغییر این الگوهای تکراری زندگیتان را دارید، به این صورت که دست از رفتارهای تسلیم وار بردارید و در جبران افراطی نروید بلکه مسیولانه برای حمایت از خودتون قدم بردارید و برای انجام کارهای قانونی و اداری مجددا اقدام کنید

شما از عدم حمایت مادر و خانواده گلایه مندید اما الان خودتون هم از خودتون حمایت نمی کنید و خودتونو تنها گذاشتید درصورتیکه الان بیشتر از هزمان دیگری نیازمند حمایت از خودتون هستید و در ادامه برای تعامل با عزیزانتون از الگوهای ارتباطی سالمتری مثل بیان سالم نیازتون استفاده کنید البته رابطه ای 32ساله برای سالم شدنش صبوری بیشتری از طرف شما میطلبه و برای شروع از انجام کارهای روزانه تون شروع کنید  و تلاش برای برگشتن به فضای اجتماعی و شغلی

پیشنهاد میکنم کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ ترجمه دکتر حسن حمیدپور از انتشارات ارجمند رو مطالعه کنید، در شناسایی الگوهای ناکارآمد زندگی کمکتون میکنه

فیلم blue jasmine درباره ی افسردگی بعد از رابطه و مشکلات در ارتباط اعضای خانواده هست که امیدوارم از دیدنش لذت ببرید


معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید انتشارات ارجمند

معرفی مقاله/فیلم
blue jasmine 2013

معرفی درس
پس از جدایی عاطفی و طلاق

توصیه های پیشنهادی
با تغییر نقش خودتون امکان تغییر این الگوهای تکراری زندگیتان را دارید، به این صورت که دست از رفتارهای تسلیم وار بردارید و در جبران افراطی نروید بلکه مسیولانه برای حمایت از خودتون قدم بردارید و برای انجام کارهای قانونی و اداری مجددا اقدام کنید شما از عدم حمایت مادر و خانواده گلایه مندید اما الان خودتون هم از خودتون حمایت نمی کنید و خودتونو تنها گذاشتید درصورتیکه الان بیشتر از هزمان دیگری نیازمند حمایت از خودتون هستید و در ادامه برای تعامل با عزیزانتون از الگوهای ارتباطی سالمتری مثل بیان سالم نیازتون استفاده کنید البته رابطه ای 32ساله برای سالم شدنش صبوری بیشتری از طرف شما میطلبه و برای شروع از انجام کارهای روزانه تون شروع کنید و تلاش برای برگشتن به فضای اجتماعی و شغلی پیشنهاد میکنم کتاب زندگی خود را دوباره بیافرینید از جفری یانگ ترجمه دکتر حسن حمیدپور از انتشارات ارجمند رو مطالعه کنید، در شناسایی الگوهای ناکارآمد زندگی کمکتون میکنه
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه