سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

كاهش عشق و علاقه طرفين

پرسش

تاریخ ثبت : 07 اردیبهشت 1396
5,474  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
يك سال اول زندگيمون خيلي خوب بود. تصميم به بچه دار شدن گرفتيم. دوره بارداري همسرم بسيار بهم توجه ميكرد و حواسش بهم بود. از روز بعد از تولد دخترم انگار وظيفه اش در قبالم پايان يافت. بي توجه شد. الان بعد از ٢ سال به جدايي فكر ميكنم و افسرده شدم اما نميتونم چون ميخام دخترم خونواده داشته باشه. تمايلي به انجام كارهاي روزانه هم ندارم. از وضعيتم ناراضي ام. فقط به فرزندم رسيدگي ميكنم . دخترم هم تمايلي نسبت به پدرش نشون نميده. باهاش حرف زدم گفتم كه دوست دارم اون روزاي خوبمون برگرده. سه روز خوب بود دوباره همون ادم بي تفاوت شد. شبها ٩-١٠ مياد خونه درحاليكه اوايل زندگي ٦-٧ مي اومد، از نظر كاري تفاوتي نكرده كه فكر كنم الان كاراش بيشتره. ميدونم كه دوست نداره پيشمون باشه. منم نسبت بهش بي محلي ميكنم و فاصله گرفتم. با حرف زدن نتونستيم رابطه مون رو بهتر كنيم. چطور ميتونم وضعيتم رو بهتر كنم، من نمي تونم تغيير كنم تا بتونم اونو هم تغيير بدم. انرژي لازم رو ندارم.

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

ویدا چیتگر
ویدا چیتگر
21 اردیبهشت 1396 ساعت 17:58

با سلام خدمت شما بیتا گرامی

وضعیتی که در مورد آن نوشتید، قابل درک است . 

دوران اولیه ی آشنایی و شروع زندگی زناشویی را با تمام هیجانات و دلدادگی ها ( که برای اول هر رابطه ای وجودش الزامی و طبیعیست ) و نیز برنامه های ریز و درشت مخصوص این دوران را گذرانده اید. 

تصمیم به فرزندآوری هم که پروسه  ی " مهم " و "سخت" و " هیجان انگیزی " هست را نیز پشت سر گذاشته اید و اکنون شما مانده اید با مسئولیت مادری کردن که به هر ترتیب انجامش می دهید و ایشون مانده اند با پدربودن شان که چه باید بکنند؟

از شغل همسرتان و مسئولیت اجتماعی ایشون ننوشته اید و اینکه این همه تغییرات و از ابتدا تا به اینجا در طی چند سال رخ داده ؟ مثلا در مدت زمان سه سال ؟

 پیش از این شما سالها بود که با سبک زندگی مجردی خو گرفته بودید و همسرتان هم با همان سبک زندگی مجردی بیشتر خود را می شناختند، 

(توجه داشته باشید این تغییرات خودخواسته در دنیای امروز برای هر زن و مردی چالش بزرگی به حساب می آید فقط در افراد مختلف با ویژگی های شخصیتی متفاوت و نحوه ی تربیت آنان و نیز روش زندگی مجردیشان ، شدت و ضعف دارد).


به هر ترتیب در عرض سه الی چهار سال هیجانات و برنامه های متفاوتی را پشت سر گذاشته اید و امروز صاحب نقش هایی شده اید که هنوز به نوعی با آنها احساس بیگانگی می کنید. هدف از بیان این موضوع این است که بدانید که بخشی از این احساسات و حالاتی که هم شما دارید و هم همسرتان، طبیعی و نرمال است و اگر بنا باشد به این مسیر طبیعی احساسی ، معنا و مفهومی منفی دهید و با پیش فرض های جورواجور آنها را تعبیر کنید، امکان انسجام رفتاری را از خود می گیرید و عدم انسجام بین رفتار و احساس و تفکر باعث تخلیه ی شدید انرژی می شود. 

نمی شود شما فکر کنید که همسرتان چون دیر می آید منزل ، پس دوست تان ندارد ولی در کنارش حال خوشی داشته باشید.

نمی شود احساس دلزدگی از همسر را داشته باشید ولی رفتار دلگرم کننده ای هم داشته باشید.

نمی شود رفتار دلگرم کننده ای نداشته باشید و همسرتان توجه لازم را به شما داشته باشند.

نمی شود بی انرژی بود و زندگی پرنشاطی را تجربه کرد.

و خیلی از این نمی شود های دیگر .

راهکار عملی :

1- دوران بارداری و شیردهی انرژی  زیادی از شما گرفته پس با مراجعه به پزشک آن بخشی را که مربوط به جسم و عوارض جسمانی است را چک کنید و در صورت تجویز دارو توسط پزشک تان ، اقدام به اصلاح و بازسازی انرژی از دست رفته کنید.

2- در مورد رسیدگی به فرزندتان از همسرتان کمک بگیرید در زمانهایی که آرام هستید از ایشان بخواهید که در این رابطه به شما کمک کنند ( این باعث می شود با نقش پدری خود زودتر ارتباط برقرار کنند و برقراری این ارتباط هم برای همسرتان مفید است و هم برای شما ولیییییی بیشتر از آن برای " دخترتان " مفید خواهد بود).

3- الگوی پس زدگی که نسبت به همسرتان دارید، رفته رفته الگوی ارتباطی دخترتان هم نسبت به پدرش خواهد شد.

4- بپذیرید که عشق و علاقه ی اولیه در هر حال کم می شود( چون بخش بزرگی از آن مربوط به مغز و مواد شیمیایی مغز است و به تدریج مغز به سمت تعادل و ترشح کمتری از این مواد می رود تا  بخش های اتوماتیک  را فعال کند و در واقع انرژی کمتری را مصرف کند ) به مرور، دوست داشتن های دیگری جایگزین اش می شود و اگر طرفین " این دوست داشتن های جدید را " نتوانند که ببینند، زندگی زناشویی مسیر درست و ارزشمندی را طی نخواهد کرد.

5- دیر آمدن همسرتان را تعبیر به دوست نداشتن تان نکنید همانطور که زودآمدن شان در آن دوران را نمی شود فقط به دوست داشتن تان مرتبط کرد. احتمالا هر جا که احساس مسئولیت بیشتری باشد، همسرتان حضورش را بیشتر و موثرتر می داند.

6- شایستگی همسرتان را ببینید و به زبان بیاورید . عنوان کنید که چقدر ممنونش هستید که به خاطر شما و زندگی زناشویی  و دخترتان زحمت بیشتری می کشد ولی شاید لزومی نباشد که تا این حد از ما دور بمانی . حضورت در کنار من و دخترمون، خیلی ارزشمند است ( شایستگی اش را به رویش بیاورید) 

7- فاصله گیری شما کار را بدتر می کند.

8- با بر هم خوردن تعادل هورمون ها از یک طرف و انرژی های روانی از طرف دیگر ، احساسات متضادی را در درون خود دارید تجربه می کنید و گاهی ممکن است فکر کنید که این ازدواج و مادر شدن دست پای مرا بسته و خانه نشین کرده .... وهمین احساسات متضاد نیز منشاء خیلی از خستگی ها و کمبود انرژی در شما خواهد شد. نگران نباشید شما امروز بزرگترین پروژه ی زندگی تون رو دارید می پرورانید که چقدر خوب که این دوران را با توجه و تمرکز سازنده بگذرانید و در این راستا از همسرتان نیز کمک بگیرید و با هم از نتایج اش بهره مند شوید.

9- راه تغییر را بر روی خود نبندید که هر چه هست و هرچه نیست را دست آخر خودتان  باید در خود بسازید .

شما امروز بیتای مجرد تنها نیستید بلکه علاوه بر بیتا بودن ، همسر هستید ، مادر هستید و یک رابطه ی زناشویی متعهدانه دارید واینها همه داشته های کمی نیست. 

با تشکر از اعتمادتان پاسخگوی سوالات بعدی شما خواهم بود

ویدا چیتگر. ارشد روانشناسی .خانه توانگری


معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه