سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

ادامه این زندگی به صلاح هست؟

پرسش

تاریخ ثبت : 03 فروردین 1398
603  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
سلام
من زنی ۳۳ ساله متاهل و دارای یک فرزند ۴ ساله هستم. ۹ ساله ازدواج کردم.
همسر من فردی دمدمی مزاج و وسواسی هست که به شدت اعتماد به نفسش پایینه. پدر و مادر عصبی، بدبین و سخت گیر داره که از زمین و زمان می نالند. به شدت وسواسی و عصبی و سخت گیر به معنای واقعی کلمه. با خانواده ی همسرم تو یک ساختمون هستیم، دو طبقه مجزا.
مشکل من عصبانیت های همسرم هست که از کوره در می ره و دست بزن پیدا می کنه. سر همین کارهاش یک بار دماغم شکست و بارهای بار کبودی و کوفتگی داشتم. الان دخترم بزرگ شده و درک می کنه. جلوی دخترم رعایت نمی کنه، فحش می ده و... بارها و بارها قول داده تکرار نکنه اما باز... و همیشه به من میگه حقت بود، عصبانیم می کنی بی احترامی می کنی.
من قبلا خیلی مراعاتش رو می کردم که عصبانی نشه اما دیگه بریدم. دارم خفه می شم. البته این رو هم بگم همیشه این جوری نیست. و در مواقع عادی خیلی پسر خوبیه و پدر خوبی... اما شخصیت من خرد شده. انگیزه ی هیچ کاری رو ندارم. پدرش هم این اخلاق ها رو داره، دست بزن و... بعد ازدواج فهمیدم

مهمترین سوال :
من از یک زن پر شور و خوش بین و شاد، تبدیل شدم به یک زن افسرده و خسته و بی حوصله... می خوام ازش جدا بشم اما به خاطر دخترم موندم.
همسرم اصلا متوجه اشتباهاتش نیست و کاملا حق رو به خودش میده. در واقع شخصیت همسرم این جوریه که : باید به حرفم گوش کنی وگرنه می زنمت. حالم از خودم و این زندگی و حمایتی که کردم و گذاشتم بچه دار بشم بهم می خوره. الان با یه بچه من چی کار کنم؟ تا آخر عمرم شرمنده ی دخترم هستم... به من بگید چکار کنم و چطور این وضع رو تحمل کنم؟
در ضمن بگم همسرم به هیچ عنوان نمی پذیره که کارش اشتباه و اگر هم هم بپذیره میگه حق خودته، لیاقتت همینه. قید عشق و محبت و مهربونی رو زدم، فقط بخاطر دخترم دارم تحمل میکنم و سعی می کنم اوضاع آروم و بی تنشی تو خونه باشه ولی موفق نمی شم.
پدر و مادرم در جریان هستند و ازم خواستند اگه باز دست رو من بلند کرد طلاق بگیرم و حمایت می کنند. تا چند ماه قبل چیزی از زندگی من نمی دونستند.
یک هفته قبل باز رو من دست بلند کرد سر یک مسئله خیلی پیش پا افتاده... به پدر و مادرم نگفتم، اگر بدونند هر جور شده طلاق رو می گیرند.
همسرم تک پسر و فرزند آخره و خیلی وابسته به مادرش

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

شایان غدیری
شایان غدیری
30 بهمن 1398 ساعت 10:50

با سلام

وقت شما بخیر


نامه شما را خواندم. امیدوارم زمانیکه این پاسخ را می خوانید در وضعیت مساعدی باشید. با این حال با توجه به آن چیز که در متن تان دریافت نمودم ادامه رابطه زناشویی  با فردی که چنین الگوهای پایدار  و شدید رفتاری و هیجانی دارد توصیه نمی شود. 


با تشکر از شما

شایان غدیری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه