با سلام. حدود 8 ماه کلاس زبان میرم. تا دوماه اخیر به کسی نگفتم که دارم ازهمسرم جدا میشم. به خاطر بچم تاحالا جدا نشده بودم. همسرم فرد به شدت وسواسی و پرخاشگر بود. من هیچ جا اجازه نداشتم برم و به شدت من رو کنترل میکرد. از بچگی این رفتارها رو داشته جوری که خواهر و مادرش هم اذیت میشدند از دست گیر دادن هاش.
الان من با خانواده ام زندگی میکنم ولی خیلی مایل به جدایی نیستم، چون میدونم تاثیر بدی روی زندگی پسرم خواهد گذاشت. الان یازده سالشه. میخوام صبر کنم تا حداقل دیپلم بگیره. الان همسرم کاملا ما رو حمایت مالی میکنه هر چند من رو اذیت میکنه خیلی.
از اونجایی که متوجه توجه خاص استادم نسبت به خودم شدم تصمیم گرفتم غیر مستقیم ايشون رو در جريان اوضاع زندگیم قرار بدم. ایشون 35 ساله هستن و من 30 ساله. بعد ازمدتی توجه خاص نشون دادن ازطرف اون، از ایشون مستقیماً سوال کردم که دلیل توجهشون چیه؟ ایشون گفتن که مایل به داشتن رابطه هستن ولی از اونجایی که فرد سرشناسی هستند بسیار محتاط هستند. گفتن رابطه ای میخوان بدون هدف ازدواج، چون قصد رفتن به خارج از کشور درسالهای آینده رو دارند. و اینکه رابطه شون شامل مسائل جنسی هم میشه. کاملاً برام از رابطه های قبلی شون تعریف کردند. یکی دو تا رابطه عاطفی که 4 سال پیش بود. بعد از اون پارتنر داشتن فقط برای ارتباط جنسی.
من گفتم به شرط حذف رابطه جنسی قبول میکنم. بعد از کمی بحث قبول کرد. هر وقت پیام میدادم دیر به دیر جواب میداد و همش ميگفت مشغول کلاس و کاره. ولی وقتی عصبانی میشدم تماس ميگرفت. فقط وقتی میترسید از دستم بده تماس ميگرفت. یه روز که به رفتارش اعتراض کردم گفت اینجوری بخوای برای هر پیام ناراحت بشی این رابطه نباشه بهتره. گفت تو حتی نمیذاری با هم راحت باشیم. فهمیدم دلیل سردی رفتارش بخاطر مسائل جنسیه.

مهمترین سوال :
چه کار کنم؟ آیا این رابطه که هدفی برای ازدواج نداره رو بپذیرم؟