سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

ازدواج موقت محفیانه همسرم

پرسش

تاریخ ثبت : 04 فروردین 1398
567  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
۲۸ ساله ازدواج کرده ام، کاملا سنتی. یه پسر۲۷ و یه دختر ۲۰ ساله دارم. فراز و نشیبهای زندگی مون معمولی بود. گاهی خوب، گاهی بد. شوهرم (با تشخیص روانشناس) شخصیت خودشیفته دارد. مهندسی داره ولی شغل آزاد. نسبتا موفق. وضع مالی خوب. ۷ ساله زن دیگه ای رو به عقد موقت خودش درآورده، مخفیانه و همراه با دروغ و پنهان کاری. همون اول فهمیدم و بهش گفتم. با پرخاش و فحاشی منکر شد، بعد سعی کردم تغافل کنم و بیشتر بهش نزدیک شدم، تا ۳ سال بعد. دروغهایی که میگفت و رابطه مون که هر روز سردتر میشد و غوغای درونم. یک شب سر یک موضوع بی ربط عصبانی شد و گفت: از اتاق من برو بیرون! من هم اتاقم رو جدا کردم تا ۳/۵سال. هر روز از هم دورتر شدیم. البته بعدش چند بار خواستم باهاش حرف بزنم، نگذاشت. اصولا از اول زندگی ما اصل گفتگو وجود نداشت و هر وقت خواستم حرف بزنم با ناراحتی تمام میشد! در این مدت ۳/۵ سال دوتا بیماری (قلبی و آرتروز گردن) براش پیش آمد و البته در مراحل دکتر و بیمارستان کنارش بودم، اما اتاقم جدا بود. تا اینکه ۱/۵ سال پیش پسرم جریان زن دوم را فهمید. بعد دوباره بهش نزدیک شدم و گفتم بیا تمومش کن تا دوباره خانواده بشیم و این بچه ها مزه خوشبختی رو بچشند!

مهمترین سوال :
گفتم بیا همدیگه رو ببخشیم. ما هر دو اشتباه کردیم و واقعا از ته دل او را بخشیدم و از سر عشق خواستم از نو بسازیم، اما او حاضر نشد تموم کنه. دوباره پرخاش و فحاشی. اخیراً دست بزن پیدا کرده! خیلی عوض شده. اون خانم هم یه زن از طبقه خیلی پایینه، که به خاطر فقرش حاضر به انجام این کار شده، با ۶ کلاس سواد! دقیقا موید شخصیت خود شیفته که با دو جور از زنان رابطه برقرار میکنه: یکی زنی که به او شخصیت اجتماعی پذیرفته و شاخص بده و یکی زن کاملا سطح پایین که ۱۰۰در صد تایید کننده باشه تا اون حس اقتدار رو بهش بده و ارضا بشه! همش به طلاق فکر میکنم. تنها دغدغه من بچه هام هستند که تو سن ازدواجند و این روی آینده شون تاثیر بد داره. هنوز هیچ کس، حتی دخترم از موضوع خبر نداره. هیچ حامی و پشتیبانی ندارم و شوهرم این رو میدونه. میگه تا آخر عمرت همینه، میخوای بمون، نمیخوای برو! حالا من شدم مقصر! پسرم رو هم توجیه کرده! میگه خلاف شرع که نکردم! تو از من دور شدی، من رفتم. در حالی که وقتی اون این کار رو کرد من کنارش بودم. و اصلا همین کارش باعث دوری من شده! ولی پسرم از این چیزا خبر نداره. فقط دیده که من اتاقم جدا بوده! تصمیم منطقی من در این وضعیت چه می تواند باشد؟

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

ساجده ودودی
ساجده ودودی
10 بهمن 1398 ساعت 08:58

سلام نامه شما راخواندم 

شما رنج زیادی را متحمل شده اید و این برای من قابل درک است.

من فکر می کنم ۷ سال زمان بسیار طولانی است که شما این شرایط را دیده اید و تقریبا پذیرفته اید . حال چه مسئله ایی پیش امده که تصمیم به جدایی گرفته اید ؟ آیا رفتار کناره گیری در این سال ها برای شما کارامد بوده است ؟ 

در نهایت شما حق انتخاب دارید و چه چیزی باعث شده است که تا این حد نیازهای خود را نادیده بگیرید و هنوز به فرزندانتان فکر کنید ؟ فرزندان شما افراد بالغی هستند که می توانند از خود مراقبت کنند . 

آیا همیشه تا این حد در زندگی نیازهای خود را نادیده گرفته اید ؟ 

تصورم بر این است که مشکل اصلی وجود زن دیگری در زندگی شما نیست . مشکل اصلی خود شما هستید که شیوه ایی ناکارامد را برای حل این مسئله انتخاب کرده اید . قطعا در یک رابطه عاطفی هر دو طرف سهم دارند که در ساختنش چه در خراب کردنش . 

حال با جدایی آیا حال بهتری را تجربه خواهید کرد ؟ تصمیم منطقی را شما می توانید تعرریف کنید . بسته اموزش غیر حضوری در جستجوی خویشتن می تواند به شما کمک کند . 


از اعتماد شما سپاسگزاریم

ساجده ودودی 

خانه توانکری


معرفی درس
بسته کامل مجموعه در جستجوی خویشتن (6 جلسه)
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه