سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

ترک رابطه عاطفی به صورت ناگهانی

پرسش

تاریخ ثبت : 03 فروردین 1396
12,959  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من با همکارم مدت دو سال رابطه عاطفی داشتیم و طی این مدت هم هیچ مشکلی نداشتیم البته سر موضوغاتی بحثمون می شد که همیشه با گفت و گو حلش می کردیم و همیشه هم بیان می کردند که منو خیلی دوست دارن. بعد به صورت ناگهانی یک شب به من زنگ زدن که قراره فردا نامزد کنند و ظرف مدت دو ماه هم عروسی گرفتند و گفتند که با مادرشون در مورد من صحبت کردند ایشون موافق نبودند و از من خواستند که منطقی باشم . من هم قبول کردم با اینکه خیلی سخت بود و عذاب شدیدی رو کشیدم. البته ایشون علاوه بر همکار از اشناهای دورمون هم بودن و من با پرس و جویی که کردم متوجه شدم که با شخصی نامزد شدن که بسیار ثروتمند هستند و علت مخالفت مامانشون هم وضعیت مالی خانواده ما بوده چون من پدرم کارمند هستند. ضمنا این اقا قبلا هم یک ازدواج نا موفق داشتند به علاوه یه نامزدی که گقتند علت طلاقشون بیماری وسواس خانمشون بوده. سوالم این هست که طبق اون صحبت شما که فرمودید قرار داد اجتماعی پس این اقا کارشون درست بوده دیگه؟ و دوم اینکه یک اقا میتونن اینقدر راحت یه رابطه ای رو که می گفتند خیلی خوبه و عاشق طرف هستند به این راحتی ترک کنن؟

مهمترین سوال :

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

فاطمه علی اکبری
فاطمه علی اکبری
04 فروردین 1396 ساعت 00:19

سلام دوست گرامی

توضیحات تان را خواندم. احساس ناراحتی شما قابل درک است.

علاقه و دلبستگی عاطفی، نیروی قدرتمندی است که در عین حال که می تواند حس مثبتی به ما بدهد قدرت ضربه زدن به ما را هم دارد. هر جدایی ای مانند از دست دادن یک عزیر دردناک و سخت است؛ به خصوص اگر این جدایی از کسی باشد که شما با اشتیاق و علاقه، آینده ایده آل خود را با او ترسیم کرده بودید. معمولا جدايي و پايان يك رابطه مي‌تواند آسيب ‌هاي فراواني داشته‌باشد به ‌خصوص اگر یکی از طرفین با ترک ناگهانی دیگری مواجه شده و به نوعی غافلگير شود.

وقتی در رابطه ای باشید که طرف مقابل با شما روراست نیست و یا احساسش نسبت به شما عوض شده است می توان گفت که این رابطه، در مجموع رابطه مثبتی برای شما نبوده است. برخی رابطه ها به دلیل عدم روراستی یکی از طرفین، خود به خود قبلاً ازبین رفته است. توجه بفرمایید که واکنش احساسی به برهم خوردن یک رابطه عشقی بسیار شبیه به واکنش به فقدان های بسیار بزرگتر و غم انگیزتر مثل مرگ یکی از عزیزان یا تشخیص یک بیماری خطرناک می باشد. بنابراین احساس ناخوشایندی که تجربه کردید به همین دلیل است.

یکی از مهمترین کارهایی که می توان در این روابط انجام داد درنظر گرفتن احتمال عدم سرگیری ازدواج است. توجه داشته باشید که در یک رابطه عاطفی، تعهدی برای طرفین وجود ندارد و بنا به هر دلیل هر کدام از طرفین می تواند رابطه را به پایان برساند.

در مورد قرارداد اجتماعی خیلی کلی اشاره کرده اید اما اگر منظور شما درخصوص ازدواج است در نظر داشته باشید که هم زیستی زوجین در درون خانواده موجب ارتباط عمیق و همه جانبه‌ای می‌شود که قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسانی نمی‌باشد. به نحوی که قرار داد ناشی از آن دارای نوعی تقدس است. اما این دلیلی بر اهمیت دادن به ان و ارزش دادن یکسان توسط همه افراد نمی شود. ممکن است برخی از افراد صرفا به دلیل مصلحت شخصی و بدون درنظر گرفتن مسائل انسانی رفتار کنند. در واقع رفتار ایشان می تواند نشان دهنده این باشد که شناخت ها کامل نبوده و میزان دلبستگی شما و ایشان متناسب با هم نبوده است.

شاید به نوعی بتوان گفت که این دلبستگی بیشتر برای شما بوده تا ایشان و اینکه شاید (و نه حتماً) عدم موافقت مادرش هم بهانه ای از سوی ایشان بوده برای تمام کردن رابطه و ازدواج با فردی غیر از شما.

نوشته اید: یک اقا میتونن اینقدر راحت یه رابطه ای رو که می گفتند خیلی خوبه و عاشق طرف هستند به این راحتی ترک کنن؟

دوست عزیز، نمی توان هیچ انسانی را مجبور به انجام کاری کرد که اعتقادی به آن ندارد. دیدگاههای افراد را هم می توان از روی رفتار آنها چک کرد و در مورد تعهد در ارتباط نیز همین مسئله وجود دارد. 

اینکه شما در ذهن خود این مشغولیت را دارید که چرا رابطه ای که از سوی آن آقا خوب تلقی میشده و به شما ابراز عشق نموده بودند  به این راحتی به پایان رسیده به این دلیل است که شما در حال طی کردن واکنشهای سوگ هستید و چنین احساسی در این مواقع وجود خواهد داشت. 

همچنین در نظر داشته باشید که اگر بنا به هر دلیلی ایشان شما را نخواسته دلیل نمی شود که شما فردی دوست داشتنی نیستید. به جای تکرار خاطرات و صحبتهای ایشان مهمترین قدمی که می توانید برای خودتان بردارید این است که بپذیرید ایشان ازدواج کرده و رفته و در حال حاضر همسر یک فرد دیگر است. البته قبول این مسئله واقعا سخت است و شما حق دارید که احساس خوبی نداشته باشید. اما اتفاقات گذشته و ارتباط شما در حال حاضر به پایان رسیده است.

برای اینکه بتوانید این دوره سوگواری را طی کنید بهتر است که اگر خاطراتی دارید که بر اثر دیدن محرک هایی خاص آن خاطرات برایتان زنده می شود سعی کنید در ابتدا از آن محرک ها دوری کنید مثلاً یک عکس، یک یادگاری، یک مسیر خاص و… تا زمانی که کمی زخم تان التیام پیدا کند از چیزهایی که یادآوری کننده آن خاطره تلخ است دوری کنید. 

قرار نیست ما خاطرات گذشته را به طور کلی فراموش کنیم. ولی قرار هم نیست این زخم همیشه باز بماند تا عفونت کند. بناست که جراحت عاطفی شما بسته شود گرچه ردش باقی بماند.

کار دیگری که می تواند به شما کمک کند این است که سهم رفتارهای خودتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سعی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید. این رابطه حتما زنگ خطرهایی هم داشته که شما آنها را نادیده گرفته بودید مثل توجه به نکات مهم  ازدواج و نامزدی قبلی ایشان. (البته صرف داشتن یک تجربه ناخوشایند باعث نمی شود که فردی را از گردونه انتخاب برای ازدواج حذف کنیم). اما با پرسشهای کلی می توان به یک سری شناختها و اطلاعات مفید دست یافت. اطلاعاتی که در نهایت می تواند به ما کمک کند برای تصمیم گیری مناسب.

به نکات مهم ارتباطتان توجه داشته باشید تا از تکرار آنها جلوگیری نمایید. همچنین تا زمانی که احساس ناخوشایند در خصوص این شکست عاطفی وجود دارد، اقدام به ارتباط دیگر توصیه نمی شود.


از اعتماد شما سپاسگزارم

علی اکبری- خانه توانگری

معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

پاسخ پرسشگر

01 تیر 1396 ساعت 21:53
سلام از پاسختون واقعا سپاسگذارم. من تمام نکاتی را که فرموده بودید اجرا کردم. الان حدود 6 ماه از این ماجرا می گذره من اصلا هیچ خاطراتی را مرور نمی کنم ولی تقریبا هر دو روزی یک بار به کل ماجرایی که اتفاق افتاده فکر کی کنم و هنوز نتونستم این ادم و خانوادش رو ببخشم. از طرفی تو این مدت یک خاستگار هم داشتم که جواب نفی دادم ولی متاسفانه اصلا نمیتونم به هیج مردی علاقه پیدا کنم از مردها اصلا بدم نیومده با احترام باهاشون صحبت می کنم ولی دوست داشتنشون و عشق اصلا و این موضوع خیلی نگرانم می کنه از طرفی خانواده این آقا رو چندبارتو مهمونی ها دیدم و هر بار با دیدنشون زخم هام تازه شد ولی سعی کردم قوی باشم و حتی باهاشون سلام و احوال پرسی کردم نمیدونم کارم درست بوده و یا نه؟
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه