سوال خود را هم اکنون بپرسید

پاسخ متنی و صوتی

توسط درمانگران، مشاوران و روانشناسان

دریافت در کمتر از ۲۴ ساعت

به صورت محرمانه و کاملا خصوصی

پرسش خود را هم اکنون از مشاوران ما بپرسید...
ارسال سوال

حسرت بعد از جدایی

پرسش

تاریخ ثبت : 10 اردیبهشت 1398
1,274  بازدید
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست
من با یک فرزند 13 ساله، 3 سال پیش به اصرار همسرم جدا شدم اما اینکه من اقدام کردم بخصوص اینکه بدون اطلاع ایشان و بصورت غیابی این کار را کردم خیلی عذابم میده. هنوز اون لحظه و جریانات آن روز نحس مثل روز روشن و یک فیلم سینمایی جلو چشمم است. کاش زمان بر می گشت و اون اتفاق نمی افتاد. خیلی پشیمانم. بعد از آنکه همسرم موضوع را فهمید ( بعد از اینکه از سفر برگشت و خانه را خالی از من و پسرم و وسایلمون که جهیزیه ام بود و به توصیه وکیلم بردم) خیلی ناراحت و شوکه شده بود. تا کنون چندین بار از او خواستم به زندگی برگردیم ولی قبول نمی کته و میگه نمی تونم اعتماد کنم و به زندگی قبلی برگردم. از طرفی خانواده اش نیز خواهان این جدایی بودند. منظور اینکه هم خودش و هم خانواده اش هم جهت بودند برای اینکه جدا شویم. اما خیلی پشیمونم که زیر بار این موضوع رفتم و اقدام کردم و بی خبر رفتم. الان بخاطر پسرم تلفنی یا تلگرامی ارتباط کلامی داریم. من احساس می کنم الان حس آزادی داره و داره خوش میگذرونه، چون که فرد مسئولیت پذیری نیست و خواهان این جور زندگی بوده و هست.

مهمترین سوال :
هیچ کس از فامیل و دوست به جز خانواده درجه اولم از جدایی ما خبر نداره. چون که برای من خیلی سنگینه. مجبورم با خیلی از فامیل قطع رابطه کنم که این موضوع برای پسرم و من خیلی سخته. احساس بی ارزشی و کناره گیری شدید از جامعه دارم. این موضوع من را نگران کرده، یکی برای پسرم و دیگری خودم. دوره های غیر حضوری دکتر شیری را دارم گوش میدم اما تا مشکل حل نشده، این شرایط ادامه داره. من تله مهرطلبی، رها شدگی، بی ارزشی، محرومیت هیجانی دارم و همسرم بی اعتمادی و محرومیت هیجانی. من اهل خانواده و ایشان اهل دوست بازی مجردی. 6 سال قبل مشاوره رفتیم. مشاور گفت یه مدت جدا زندگی کنید که ایشان به این بهانه ما را گذاشت و رفت مسافرت و... برای مدت سه ماه. قبل از عید به ایشان گفتم که عید خوبی برای پسرمان بسازیم و دوباره باهم باشیم. می گفت همش بخاطر پسرمون میگی. چرا الان میگی؟! در حالی که من قبل تر هم چندین بار از اون خواسته بودم. چطور میتونم دوباره به زندگی با همسرم برگردم؟ اگر دوباره از اون بخوام که با هم زندگی کنیم میترسم بازم از من بیشتر فاصله بگیره. اگر هم نگم که خودش پیش قدم نمیشه. لطفا راهنمایی کنید.

پاسخ نوشتاری پاسخگر به سوال شما

نسرین قربان زاده
نسرین قربان زاده
13 دی 1398 ساعت 20:27

سلام.وقتتان به خیر.

از اینکه مساله تان را با ما در میان گذاشتید از شما سپاسگزارم.

با توجه به نوشته هایتان شما در شرایطی قرار گرفته بودید که شرایط بسیار دشواری بوده و هر کسی اگر در شرایط بحرانی قرار بگیرد احتمال بروز رفتارهایی که بعد از طی شدن بحران، آن کارها را انجام ندهد یا آن ها را نقد بکند وجود دارد .بنابراین اینکه هنوز در حسرت گذشته باشید و خود را بابت تصمیمی که در آن هنگام به نظرتان تصمیم درستی بوده است سرزنش کنید روش کارآمدی برایتان نخواهد بود و به جز  غم و خودخوری حاصل دیگری برای شما به همراه ندارد.

بیان کرده اید که با آگاهی نسبت به تله هایتان ، می دانید که بعضی از مشکلاتی را که تجربه می کنید  ناشی از طرح واره های شماست . آگاهی پیدا کردن نسبت به مساله تان گام بزرگی است اما کافی نیست . برای تعدیل کردن فعالیت آنها تاکنون کارهایی انجام داده اید مثل گوش کردن سی دی های آموزشی .این اقدامات تا چه حد برایتان کارآمد بوده است؟ 

3 سال از مدت جدایی شما گذشته است .چه عاملی باعث شده که به جز خانواده درجه اول کس دیگری از این موضوع اطلاعی ندارد؟  طلاق برای شما چه معنایی دارد؟ کسی که طلاق گرفته است از دید شما چگونه فردی است؟ یکی از دلایلی که شما این موضوع را مطرح نکرده اید می  تواند مربوط به امید به بازگشت همسر سابقتان باشد. اگر این اتفاق نیفتاد شما تا چه زمان این روش را ادامه خواهید داد؟

دوست عزیز به نظر می رسد در جریان زندگی ، شما درگیر مثلث کارپمن شده اید . یعنی بازی جلاد / قربانی /رابین هود . در گذشته به دلیل اینکه تصمیم جدایی ازجانب شما عملیاتی شده است و  ایشان  با خانه خالی مواجه شده ، به خودتان نقش جلاد رابطه را داده اید. (نقش همسرتان در رسیدن به این تصمیم در زندگی شما چه بوده؟ ) .پسر و همسر سابقتان نقش قربانیان ماجرا را دارند که شما در حقشان ستم کرده اید و حالا می خواهید رابین هود باشید و نجات دهنده رابطه .اینکه برای زندگی خود تلاش کنید و تمایل داشته باشید ارتباطتان دوباره شکل بگیرد و پسرتان از نعمت حضور والدین بهره مند باشد تلاش قابل ستایش و درخوری است . اگر در این تلاش موفق نشوید چه احساسی خواهید داشت؟

 بیان کردید که تله رهاشدگی ، محرومیت هیجانی و بی ارزشی  را تجربه می کنید . این رفتار های شما تا چه حد با تله هایتان در ارتباط است ؟  کارآمدی این رفتار ها برای شما چگونه بوده است؟

به گفته شما  همسر سابقتان فردی است  که مسئولیت پذیر نبوده و اکنون از موقعیتی که دارند احساس آزادی کرده و خواهان زندگی به همین شیوه هستند . به نظر شما فردی با این ویژگی هایی که بیان کردید  تحت چه شرایطی می تواند به این مسائل بی توجهی کرده و دوباره به زندگی سابق بازگردد؟ اگر این اتفاق نیفتاد و ایشان تمایلی به بازگشت نداشتند واکنش شما به چه صورت خواهد بود و چه افکاری خواهید داشت؟ احتمالا دوباره خودتان را سرزنش می کنید که زندگی را به جدایی کشانده اید و بازنگشتن ایشان هم به دلیل این است که من ارزش بازگشتن نداشته ام .که همان تکرار الگوهای رفتاری گذشته شما و حملاتی است که به خود می کنید .یعنی باقی ماندن در نقش جلاد...

دوست گرامی بهتر است که شیوه رفتاری خود را تغییر دهید:

1) شناسایی تله ها و موقعیت هایی که فعال می شوند و رفتار های شما را کنترل می کنند.

2) بیرون آمدن از نقش جلاد رابطه و دیدن تاثیر رفتار های  همسرسابقتان در رسیدن رابطه به این مرحله

3)ترمیم ارتباط با دیگران و دوری از قطع ارتباط 

4)عدم ارائه پیشنهاد بازگشت  به زندگی و زمان دادن به همسر سابقتان که خودشان در این باره تمایلی نشان بدهند .

امیدوارم با تغییراتی که در خودتان شروع می کنید شاهد اتفاقات روشنی در زندگی تان باشید ... 

نسرین قربان زاده _ خانه توانگری طوبی 





معرفی کتاب
زندگی خود را دوباره بیافرینید انتشارات ارجمند

معرفی درس
بسته از بی ارزشی تا من ارزشمند
بسته رهایی از تنهایی و مهرطلبی
پس از جدایی عاطفی و طلاق
معرفی کتاب :
+
معرفی فیلم/مقاله :
+
معرفی دروس غیر حضوری :
+
اکشن پلن :
+
ثبت و ویرایش پاسخ
لغو درخواست

سوالات مشابه