من مردی ۲۹ ساله هستم که با دختری ۲۶ ساله ۸ سال آشنا هستم و ۳سال هست که رابطه جدی دارم. برای فراهم کردن شرایط ازدواج نیز در حد توان خودم همه چیز فراهم شده از طرف خودم از قبیل مسکن (البته با وام) و شغل که از پس زندگیم بر بیام. هم خودم هم دختر خانم از یکدیگر شناخت بسیار خوبی داریم و تقریبا همه جوره به هم نشون دادیم که برای هدفمون ثابت قدمیم و تلاش میکنیم. خانواده ها همه از رابطه و تصمیم ما اطلاع دارند به جز پدر دختر خانم. مسئله اصلی این هست که پدر دختر خانم در زمان ازدواج خواهر بزرگتر ایشون شرط حق طلاق برای دخترشون گذاشتن و داماد بزرگتر پذیرفته. حالا این دختر خانم به من میگن که پدر من این خواسته رو به احتمال زیاد از شما هم خواهد داشت ولی من به دلیل نرنجوندن ایشون مخالفت قلبیم رو بروز ندادم و گفتم ایشالا که به اینجاها نمیرسه و بالطبع بدلیل شرایط نا مناسب اقتصادی شروع به خرید اولیه مراسمم از جمله نشون و این مسائل کردیم. در حال حاضر ایشون میگن پدر من به هیچ عنوان از این مسیله کوتاه نمیان و اگر مخالفت کنیم از اول سر لج میافته هم با من هم با تو.

مهمترین سوال :
بنده با تمامی شرایط کنار میام حتی مهریه بالا و بنام زدن مسکن، اما تغییر دادن شروط عقد که بصورت شرع و عرف هست رو نوعی توهین و بی اعتمادی جانب گرایانه از سمت پدر عروس میبینم. البته حق دارن نگران آینده دخترشون باشند ولی نه با بی اهمیت بودن راجع به داماد و خانواده داماده و نگاه کردن به پایان تلخ در زمان صحبت شیرین ازدواج. میخواستم راهنماییم کنید. سپاس فراوان